خیلی از ما مجذوب مربیان افسانهای فوتبال مثل مورینیو، گواردیولا یا فرگوسن هستیم. مربیانی که با اتکا به ذهنهای متفکر و استراتژیهای بینظیر، تیمهای خود را همواره بهسوی پیروزیهای پیاپی و جامهای قهرمانی هدایت کردهاند.
درست است که عوامل متعددی در رسیدن به این دستاوردها نقش دارند؛ اما نمیتوان نقش کلیدی یک برنامه و استراتژی مشخص را نادیده گرفت. مربیان بزرگ با درک عمیق این موضوع، پیش از هر اقدامی، به واکاوی دقیق نقاط قوت و ضعف تیم خود و حریفان میپردازند.
آنها با ظرافت تمام، شرایط و چالشهای پیش رو را تحلیل میکنند و سپس با در نظر گرفتن تمامی این فاکتورها، بهترین استراتژی را برای هر بازی و هر حریف طراحی مینمایند!
شباهتها شگفت انگیز است! شما به عنوان مدیر و سکاندار یک شرکت، نقشی مشابه مربی تیم را بر عهده دارید. هدایت شرکت بهسوی اهداف کوچک و بزرگ، نیازمند رهبری و برنامهریزی دقیق است. در این مسیر، تدوین استراتژی کسب و کار نقشی حیاتی ایفا میکند که به مثابه نان شب برای شما خواهد بود.
در این مقاله از همیار آکادمی، ما به بررسی ماهیت استراتژی در بیزینس، اهمیت و انواع آن و برخی از نمونههای موفق استراتژیهای کسب و کار خواهیم پرداخت.
آیا میدانستید!
بر اساس آمار سایت Accenture حدود 52 درصد از مدیران می گویند که عدم اطمینان به آینده، بزرگترین مانع آنها در اجرای استراتژی کسب و کار است.
بر اساس آمار شرکت Deloitte حدود 54 درصد از شرکت ها می گویند که بزرگترین چالش آنها در اجرای استراتژی، کمبود منابع است.
بر اساس آمار شرکت پژوهشی Gartner حدود 63 درصد از ابتکارات استراتژیک به دلیل عدم همسویی با اهداف کلی کسب و کار شکست می خورند.
اینها فقط چند نمونه از آمارهای کلیدی استراتژی کسب و کار هستند. برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به وبسایت این شرکتها و همچنین سایر منابع معتبر مانند Harvard Business Review و MIT Sloan Management Review و McKinsey Quarterly مراجعه کنید.
توجه: ما در تیم همیار آکادمی پس از بررسیهای فراوان به این نتیجه رسیدیم که این آمارها فقط میانگین هستند و ممکن است بسته به صنعت، اندازه و موقعیت خاص شرکت شما متفاوت باشد! پس در تصمیم گیری های خود، صرفاً از این دیتا برای داشتن نگرش درست در پیاده سازی استراتژی کسب و کار، کمک بگیرید.
مفهوم استراتژی کسب و کار (Business Strategy) چیست؟
استراتژی کسب و کار اساساً نقشه راه برای هر سازمانی است؛ این نقشه توسط مدیریت شرکت برای دستیابی به اهداف استراتژیک، تدوین و اجرا میشود. به عبارتی استراتژی در کسب و کار، برنامه بلندمدتی از جایگاه نهایی مورد نظر یک شرکت است.
این برنامه بلندمدت شامل خلاصهای از تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی است که شرکت برای رسیدن به اهداف کلی خود باید اتخاذ کند. سپس این برنامه راهبردی کسب و کار به عنوان چارچوبی مرکزی برای مدیریت عمل خواهد کرد.
تا به اینجا باید به این نکته پی برده باشید که برتری یک کسب و کار نسبت به رقبایش، در تدوین و اجرای درست استراتژیهایش است؛ دانستن اینکه چگونه میتوان یک بیزینس استراتژی را به درستی اجرا کرد، میتواند به کسب و کارها در تبدیل شدن به رهبران بازار در حوزه فعالیت شان کمک کند.
به طور دقیق، استراتژی کسب و کار ستون فقرات هر کسب و کاری است و هرگونه نقصی در آن میتواند به معنای گم شدن اهداف کسب و کار در میانه راه باشد. این مهم به بخشهای مختلف کسب و کار کمک میکند تا با یکدیگر با هماهنگی کار کنند تا اطمینان حاصل شود که همه تصمیمات، از هدف کلی سازمان حمایت میکنند.
بررسی انواع استراتژی کسب و کار با مثال واقعی از شرکت ها
کسب و کارها برای رسیدن به اهداف خود و غلبه بر رقبا از استراتژیهای مختلفی استفاده میکنند که هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. انتخاب استراتژی مناسب به عوامل مختلفی مانند صنعت، بازار هدف، منابع و تواناییهای شما بستگی دارد. در اینجا به برخی از متداولترین استراتژی های کسب و کار اشاره میکنیم:
1. استراتژی تمایز محصول (Product Differentiation Strategy)
این استراتژی بر ارائه محصولات یا خدماتی باکیفیت بالا و منحصربهفرد تمرکز دارد که مشتریان را از رقبا متمایز میکند. در واقع این روش برای کسب و کارهایی که به دنبال جذب مشتریانی هستند که حاضرند برای کیفیت پول بیشتری بپردازند، مناسب است. این تمایز میتواند از طریق نوآوری، کیفیت برتر، برندسازی قوی یا خدمات مشتری استثنایی حاصل شود.
نمونهای از استراتژی تمایز محصول:
شرکت تسلا (Tesla) با تمرکز بر تولید خودروهای برقی و ارائه امکانات متفاوت در این زمینه، صنعت خودرو را متحول کرده است. این شرکت با سرمایهگذاری کلان در تحقیق و توسعه، توانسته است به پیشرو در صنعت خودروهای برقی تبدیل شود. تمایز در طراحی و تولید خودرو به تسلا این امکان را داده است که مشتریان علاقهمند به فناوری را جذب کند و از رقبا در این حوزه پیشی بگیرد.
2. استراتژی اکتساب (Acquisition Strategy)
در این استراتژی، شرکت تمام یا بخشی از یک شرکت دیگر را خریداری میکند و این کار میتواند برای دستیابی به محصولات خاص، بخش قابل توجهی از بازار یا پایگاه مشتری با هزینه کمتر انجام شود.
نمونهای از استراتژی اکتساب:
شرکت فیسبوک (Facebook) در سال 2012، اینستاگرام را به مبلغ 1 میلیارد دلار خریداری کرد. این معامله به فیسبوک امکان دسترسی به پلتفرم اشتراکگذاری عکس محبوب اینستاگرام و همچنین پایگاه کاربری فعال آن را داد. این خرید به فیسبوک کمک کرد تا موقعیت خود را به عنوان رهبر در فضای شبکههای اجتماعی تثبیت کند و به رقبای اصلی مانند توییتر و اسنپ چت پیشی بگیرد.
3. استراتژی تمرکز (Focus Strategy)
این استراتژی به جای تلاش برای رقابت در کل بازار، بر روی یک بخش خاص از بازار، مانند یک گروه مشتری خاص یا یک منطقه جغرافیایی تمرکز دارد که مستلزم توسعه عمیق درک نیازها و ترجیحات مشتریان هدف و ارائه محصولات یا خدماتی است که به طور خاص برای رفع آن نیازها طراحی شده باشند.
این استراتژی میتواند به شرکت کمک کند تا به درک عمیقتری از نیازهای مشتریان خود دست یابد و سهم فروش بیشتری را در آن بخش به دست آورد.
نمونهای از استراتژی تمرکز:
مک (M.A.C) نمونهای از یک شرکت آرایشی و بهداشتی است که به جای رقابت با تمام برندهای لوازم آرایشی در بازار، بر روی بخش آرایش حرفهای تمرکز دارد. مک با ارائه طیف گستردهای از محصولات باکیفیت بالا و با قیمت مناسب، خود را به عنوان برند مورد علاقه آرایشگران و متخصصان زیبایی تثبیت کرده است.
4. استراتژی رشد (Growth Strategy)
شرکتهایی که از نظر مالی قوی هستند، از این استراتژی برای گسترش سهم خود در بازار استفاده میکنند و شامل راهاندازی محصولات یا خدمات جدید، افزایش سهم بازار، ورود به بخشهای جدید، ساخت واحدهای تولیدی یا ایجاد فروشگاههای جدید باشد.
نمونهای از استراتژی رشد:
شرکت گوگل (Google) با تمرکز بر توسعه و ارائه خدمات نوآورانه اینترنتی مانند موتور جستجو، جیمیل و گوگلمپ، به یکی از با ارزش ترین شرکتهای جهان تبدیل شده است.
5. استراتژی ادغام (Integration Strategy)
این استراتژی بر ادغام با سایر شرکتها برای افزایش سهم بازار یا به دست آوردن منابع جدید تمرکز دارد. این روش برای کسب و کارهایی که به دنبال رشد سریع هستند، مناسب است. این امر به شما امکان میدهد تا ریسک خود را کاهش داده و فرصتهای جدیدی را برای رشد ایجاد کنید.
نمونهای از استراتژی ادغام:
شرکت فایزر (Pfizer) در سال 2019 یکی از بزرگترین شرکت های داروسازی در جهان، ویا، یک شرکت بیوتکنولوژی پیشرو را به مبلغ 63 میلیارد دلار خریداری کرد. این ادغام به فایزر دسترسی به تعدادی از داروهای جدید و نوآورانه ویا، از جمله داروی ضد سرطان Keytruda را داد. Keytruda به سرعت به پرفروش ترین محصول فایزر تبدیل شد و به این شرکت کمک کرد تا سهم بازار خود را در بازار داروهای ضد سرطان افزایش دهد.
6. استراتژی تنوع محصولات (Diversification Strategy)
این استراتژی شامل گسترش دامنه محصولات یا خدمات یک سازمان برای ورود به بازارهای جدید و کاهش ریسک و وابستگی به یک بخش یا نوع مشتری خاص است. این امر میتواند از طریق توسعه محصولات جدید، ورود به بازارهای جدید یا خرید شرکتهای دیگر انجام شود که در نهایت به کاهش ریسک و افزایش فرصتهای رشد کمک کند.
نمونهای از استراتژی تنوع محصولات:
شرکت سامسونگ (Samsung) که در ابتدا به عنوان تولیدکننده تلویزیون شناخته میشد، اکنون طیف گستردهای از محصولات را از جمله تلفنهای هوشمند، لوازم خانگی، نیمه هادی ها و تجهیزات پزشکی تولید میکند.
7. استراتژی حفظ مشتری (Customer Retention Strategy)
این استراتژی بر حفظ مشتریان فعلی و تشویق آنها به خرید بیشتر تمرکز دارد. این امر میتواند از طریق ارائه خدمات عالی به مشتریان، برنامههای وفاداری یا پیشنهادات ویژه انجام شود.
نمونهای از استراتژی حفظ مشتری:
ری-بَن(Ray-Ban) برنامه وفاداری به نام “Ray-Ban Club” را ارائه میدهد که به مشتریان مزایای مختلفی از جمله تخفیف در خرید، دسترسی زودهنگام به محصولات جدید و خدمات مشتری ویژه را ارائه میدهد.
8. استراتژی کاهش قیمت (Price Penetration Strategy)
در این استراتژی، یک محصول یا خدمات جدید با قیمت بالا به بازار عرضه میشود و به مرور زمان قیمت آن کاهش مییابد. این روش در بازارهایی با تقاضای زیاد برای محصول رایج است و به شرکتها اجازه میدهد تا درآمد خود را افزایش داده، هزینههای سرمایهای را پوشش داده و به طور مؤثر برای محصول جدید بازاریابی کنند.
لازم به ذکر است که مرز بین گرانفروشی و ارزانفروشی را تعیین کنید و هیچوقت با نگرشهای زیر جلو نروید و بیشتر به دنبال ارزشآفرینی باشید:
- هرچه ارزانتر، بهتر!
- گرانی نیست، ارزانی هم نیست.
- مشتری دنبال جنس ارزان میگردد!
نمونهای از استراتژی کاهش قیمت:
شیائومی (Xiaomi) نمونهای از یک شرکت موبایل است که از استراتژی کاهش قیمت به طور مؤثری استفاده میکند. این شرکت گوشیهای هوشمند و سایر لوازم الکترونیکی را با قیمتی به طور قابل توجهی پایینتر از رقبای خود ارائه میدهد. شیائومی این کار را با تمرکز بر کارایی عملیاتی، حذف واسطهها و فروش مستقیم به مصرفکنندگان انجام میدهد.
9. استراتژی تحول (Transformation Strategy)
این استراتژی بر ایجاد تغییرات اساسی در سازمان برای انطباق با چالشهای جدید و فرصتهای بازار تمرکز دارد. این امر میتواند شامل بازنگری کامل مدل کسب و کار، تغییر ساختار سازمانی یا سرمایهگذاری در فناوریهای جدید باشد.
نمونهای از استراتژی تحول:
زارا (ZARA) نمونهای از شرکتی است که از استراتژی تحول برای انطباق با دنیای دیجیتال (دیجیتال مارکتینگ) در حال تغییر استفاده میکند. این شرکت در سالهای اخیر سرمایهگذاری قابل توجهی در تجارت الکترونیک خود انجام داده است و اکنون یکی از بزرگترین خردهفروشان آنلاین مد در جهان است.
10. استراتژی عملیاتی (Operational Strategy)
این استراتژی بر تقویت فرآیندها و عملیات داخلی سازمان برای افزایش کارایی، کاهش هزینهها و بهبود کیفیت محصولات یا خدمات تمرکز دارد. این امر میتواند از طریق استفاده از فناوری جدید، بهبود گردش کار و یا آموزش کارکنان انجام شود.
نمونهای از استراتژی عملیاتی:
شرکت تاکسی آنلاین اسنپ (snapp) با استفاده از هوش مصنوعی توانسته است با استفاده از بهینهسازی مسیرها و کاهش زمان انتظار مسافرین، به محبوبیت چشم گیری بین مردم ایران برسد.
11. استراتژی کنترل هزینه (Cost Leadership Strategy)
هدف این استراتژی تولید محصولات یا ارائه خدمات با کمترین هزینه ممکن است. این امر به شما امکان میدهد تا قیمتهای رقابتی را به مشتریان ارائه دهید و سهم بیشتری از بازار را به دست آورید.
نمونهای از استراتژی کنترل هزینه:
برگر کینگ (Burger King) با استفاده از مواد اولیه ارزانقیمت، مانند گوشت گاو منجمد، پنیر فرآوری شده و نان از پیش پخته شده، قیمتهای رقابتی را به مشتریان خود ارائه میدهد. این استراتژی به برگر کینگ کمک کرده است تا به یکی از بزرگترین زنجیرههای فست فود در جهان تبدیل شود و میلیونها مشتری در سراسر جهان از محصولات آن لذت ببرند.
12. استراتژی ساختارگرایی (Structuring Strategy)
در این استراتژی، شرکتها با تحلیل روندهای بازار و شرایط اقتصادی مرتبط با تجارت خود، فرآیندها و تاکتیکهای لازم را برای تضمین سهم بازار خود اجرا میکنند. به عنوان مثال، اگر رقبای آنها محصولات باکیفیت بالا ارائه میدهند، ممکن است با کاهش هزینههای تولید، و ارائهٔ محصولات باکیفیتتر، محصولات خود را با قیمت مناسبتری به بازار عرضه کنند.
نمونهای از استراتژی ساختارگرایی:
یکی از نمونههای بارز استراتژی ساختارگرایی مایکروسافت، ورود این شرکت به بازار خدمات ابری است. در چند سال گذشته، تقاضا برای خدمات ابر به طور قابل توجهی افزایش یافته است. مایکروسافت در پاسخ به این روند، Azure، پلتفرم محاسبات ابری خود را راهاندازی کرده است. Azure با طیف گستردهای از خدمات، از جمله ذخیرهسازی، محاسبات و شبکه، به رقیب جدی برای Amazon Web Services و Google Cloud Platform تبدیل شده است.
13. استراتژی بازاریابی و تبلیغات (Marketing and Advertising Strategy)
برای موفقیت هر کسبوکاری، داشتن یک استراتژی بازاریابی و تبلیغاتی جامع و کارآمد ضروری است. این استراتژی باید بر جذب مشتریان جدید، حفظ مشتریان فعلی و ارتقای آگاهی از برند متمرکز باشد.
استراتژی بازاریابی و تبلیغاتی موفق یک فرآیند مداوم است که نیاز به نظارت و بهروزرسانی مستمر دارد. با تجزیه و تحلیل دادهها و سازگاری با روندهای جدید، میتوانید اطمینان حاصل کنید که استراتژی شما همچنان در جذب مشتریان، افزایش فروش و دستیابی به اهداف کلی شما مؤثر خواهد بود.
نمونهای از استراتژی بازاریابی و تبلیغات:
شرکت رد بول (Red Bull) با تولید محتوای جذاب و مرتبط با مخاطبان خود، مانند ویدئوهای ورزشی اکستریم و مقالات مربوط به سبک زندگی ماجراجویانه، به طور مؤثری برند خود را معرفی کرده است.
14. استراتژی نوآوری (Innovation Strategy)
نوآوری به عنوان یکی از کلیدیترین عوامل موفقیت برای هر کسب و کاری شناخته میشود. شرکتهایی که میتوانند به طور مداوم محصولات، خدمات و فرآیندهای جدید و نوآورانه ارائه دهند، از مزیت رقابتی قابل توجهی در بازار برخوردار خواهند بود.
در حالت کلی، انتخاب استراتژیهای مناسب برای کسب و کار شما به عوامل مختلفی از جمله صنعت، بازار هدف، منابع و توانایی هایتان بستگی دارد. با ارزیابی دقیق موقعیت خود و در نظر گرفتن عوامل داخلی و خارجی، میتوانید استراتژی هایی را انتخاب کنید که شما را به سمت موفقیت هدایت کنند.
به یاد داشته باشید که یک استراتژی موفق باید انعطافپذیر باشد و به طور منظم با توجه به تغییرات در محیط کسب و کار مورد بازبینی و بهروزرسانی قرار گیرد.
نمونهای از استراتژی نوآوری:
شرکت نایک (Nike) یک شرکت پیشرو در زمینه پوشاک و لوازم ورزشی است که به نوآوری در زمینههای طراحی، مواد و فناوری مشهور است. این شرکت از فرهنگ “نوآوری از طریق شکست” استقبال میکند که به کارمندانش اجازه میدهد تا ایدههای جدید را آزادانه آزمایش کنند. نایک همچنین به شدت در تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکند و سابقه طولانی در معرفی فناوریهای جدید مانند کفش Air Max و فناوری HyperAdapt دارد.
تفاوتهای استراتژی (Strategy) و تاکتیک (Tactics) با مثال ساده
در دنیای کسب و کار، بین استراتژی و تاکتیک تمایز وجود دارد! در حالی که هر دو برای دستیابی به موفقیت ضروری هستند، ماهیت و دامنه آنها به طور قابل توجهی متفاوت است.
استراتژی به منزله نقشه راه بلندمدت یک سازمان برای رسیدن به اهداف نهایی خود است که بهطورکلی شامل درک عمیق از هدف، بازار و رقبا میشود. استراتژی باید شفاف، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و دارای زمانبندی باشد.
تاکتیک همانند طرح کسب و کار (business plan) به اقدامات مشخص و کوتاه مدتی اطلاق میشود که برای اجرای استراتژی به کار گرفته میشوند. این اقدامات عملی گامهای کوچکی هستند که در جهت تحقق اهداف کلی برداشته میشوند. تاکتیکها باید انعطافپذیر باشند تا بتوان آنها را با توجه به شرایط تغییر داد.
برای مثال فرض کنید یک شرکت پوشاک ورزشی میخواهد به بزرگترین تولیدکننده در ایران تبدیل شود. استراتژی آنها شامل افزایش سهم بازار از طریق گسترش فروش، توسعه محصولات جدید و ارتقای برند است که برای رسیدن به این اهداف، آنها باید تاکتیکهای مشخصی را اجرا کنند.
برخی از تاکتیکهای آنها ممکن است شامل افتتاح فروشگاه در شهرهای جدید، ایجاد وبسایتهای محلی و بازاریابی به زبانهای مختلف، تبلیغات تلویزیونی، حمایت مالی از رویدادهای ورزشی و استفاده از رسانههای اجتماعی باشد.
هر کدام از این تاکتیکها به نوبه خود به اقدامات کوچکتر و مشخصتری تقسیم میشوند. به عنوان مثال، برای افتتاح یک فروشگاه در یک استان جدید، آنها باید مکانی را پیدا و اجاره کنند، پرسنل استخدام کنند، و موجودی کالا را تأمین نمایند.
مهم است که بهخاطر داشته باشید که استراتژی و تاکتیک با هم کار میکنند تا به یک هدف مشترک برسند. استراتژی نقشه راه کلی را ارائه میدهد، درحالیکه تاکتیکها اقداماتی هستند که آن را به واقعیت تبدیل میکنند. با برنامهریزی دقیق و اجرای منسجم، هر شرکتی میتواند به اهداف خود برسد.
چرا استراتژی بیزینس مهم است؟ دلایل اهمیت استراتژی کسب و کار
استراتژی کسب و کار نقش حیاتی در هدایت رشد، رقابتپذیری و موفقیت یک شرکت دارد. این نوع استراتژی، نقشه راهی را برای تصمیمگیری، تشخیص منابع و تطبیق با شرایط در حال تغییر ارائه میدهد.
استراتژی منابع موجود و نحوه استفاده بهینه و بهتر از آنها را برای دستیابی به اهداف تعیین شده، در نظر میگیرد. برای اینکه این موضوع را روشنتر کنیم، فرض کنید کسبوکاری استراتژی برای رقابت در بازار نداشته باشد، عدم وجود چنین برنامهای منجر به اقدامات نامنظم در هر بخش میشود و در نهایت اثربخشی کل سازمان را محدود میکند و منجر به از دست دادن قدرت رقابتی میشود که در بازار مورد سوءاستفاده قرار خواهد گرفت.
استراتژی کسب و کار به دلایل مختلفی برای سازمانها اهمیت دارد، از جمله:
1- بهبود برنامهریزی: استراتژی کسب و کار به شما کمک میکند تا مراحل کلیدی لازم برای رسیدن به اهداف تجاری خود را شناسایی کرده و برای رسیدن به آن برنامهریزی کنید.
2- شناسایی نقاط قوت و ضعف: فرآیند ایجاد یک استراتژی کسب و کار به شما امکان میدهد تا نقاط قوت و ضعف شرکت خود را شناسایی و ارزیابی کنید تا بتوانید استراتژیای را ایجاد کنید که نقاط قوت شما را بهینه کند و ضعفهایتان را جبران یا حذف نماید.
3- بهرهوری بهتر: استراتژی کسب و کار به شما امکان میدهد منابع را برای فعالیتهای تجاری خود به طور مؤثر تشخیص دهید که به طور خودکار باعث افزایش بهرهوری شما میشود. همچنین به شما کمک میکند تا برای مهلتهای تعیینشده برنامهریزی کنید، وظایف را تعیین نمایید و برای رسیدن به اهداف پروژه خود در مسیر درست باقی بمانید.
4- کنترل بیشتر: ایجاد یک استراتژی کسب و کار به شما کنترل بیشتری بر انتخاب فعالیتهایی میدهد که مستقیماً به دستیابی به اهدافتان کمک میکند و همچنین به شما امکان میدهد به راحتی ارزیابی کنید که آیا فعالیتهایتان شما را به اهدافتان نزدیکتر میکند یا خیر.
سطوح استراتژی کسب و کار
فرض کنید یک شرکت مثل یک هرم است. برای اینکه این هرم محکم و پابرجا باشد، به سه بخش اصلی نیاز دارد:
1- پایه هرم: استراتژی های کلان یا شرکتی در این بخش قرار دارند. این استراتژی ها توسط مدیران ارشد تعیین می شوند و مسیر کلی شرکت را برای رسیدن به اهداف بلندمدت مشخص می کنند. مثلا، شرکتی تصمیم می گیرد که به چه بازارهایی وارد شود، در چه زمینه هایی سرمایه گذاری کند و چگونه رشد کند.
2- بدنه هرم: استراتژی های کسب و کار در این بخش قرار دارند. این استراتژی ها برای هر بخش یا واحد، به طور جداگانه در شرکت تدوین می شوند. مثلا استراتژی واحد بازاریابی این است که محصولات شرکت را به چه کسانی و چگونه بفروشد.
3- قله هرم: استراتژی های عملیاتی در این بخش قرار دارند. این استراتژی ها مشخص می کنند که هر روز در هر بخش چه کارهایی باید انجام شود تا به اهداف نهایی شرکت برسیم. مثلاً استراتژی تیم پشتیبانی مشتری برای این است که به سوالات و مشکلات مشتریان چگونه پاسخ دهد.
هر کدام از این سطوح به هم مرتبط هستند و بر یکدیگر تأثیر میگذارند. استراتژیهای کلان، چارچوب کلی را مشخص میکنند و استراتژیهای کسب و کار و عملیاتی، جزئیات را به آن اضافه میکنند.
داشتن چند استراتژی در هر سطح میتواند مفید باشد، به شرطی که با هم هماهنگ باشند و یکدیگر را تضعیف نکنند. به زبان سادهتر:
استراتژی سطح سازمان یا شرکت (Corporate level strategy): شرکت چه کاره است و به کجا میخواهد برسد؟
استراتژی سطح واحدهای کسب و کار (Business level strategy): هر بخش یا واحد برای رسیدن به اهداف شرکت چه کار باید بکند؟
استراتژی سطح عملکرد یا وظیفهای (Functional level strategy): کارهای روزمره برای رسیدن به اهداف شرکت چگونه انجام میشوند؟
روش های مختلف سنجش موفقیت استراتژی کسب و کار
ارزیابی موفقیت یک استراتژی کسب و کار، گامی حیاتی برای تضمین اجرای صحیح آن و دستیابی به اهداف موردنظر است. آنالیز و ارزیابی یک استراتژی، به مدیران و ذینفعان کمک میکند تا عملکرد و پیشرفت را به طور مداوم رصد کرده و در صورت نیاز، اصلاحات لازم را انجام دهند. همچنین باعث میشود که بازخوردهای ارزشمند مشتریان و بازار را در جهت ارتقای کیفیت خدمات و محصولات خود به کار گیرند.
فرآیند سنجش، نقاط قوت و ضعف استراتژی را شناسایی و برای بهبود آن کمک میکند. شرکتها میتوانند از این طریق، موفقیت خود را با رقبا مقایسه کرده و جایگاه خود در بازار را ارتقا دهند. این عملکرد کمک میکند تا انگیزه و تعهد کارکنان را به واسطه شفافیت در روند اجرای استراتژی و دستاوردهای آن، افزایش پیدا کند.
سنجش موفقیت یک استراتژی کسب و کار، فرایندی مستمر است که به شما کمک میکند تا در مسیر پیشرفت گام بردارید و به اهداف خود دست پیدا کنید. با استفاده از روشها و رویکردهای مناسب میتوانید به طور مؤثر عملکرد خود را رصد کرده و در صورت نیاز، مسیر خود را اصلاح کنید.
برای سنجش موفقیت یک استراتژی، میتوان از روشهای مختلفی استفاده کرد که هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. برخی از این روشها عبارتند از:
1- ارزیابی مداوم: به طور مستمر شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) مانند سودآوری، میزان رشد فروش، رضایت مشتری و بهرهوری را بررسی کنید تا میزان نزدیک شدن به اهداف خود را رصد کنید.
2- بررسی بازخورد بازار: به نظرات و بازخوردهای مشتریان و بازار توجه کنید. این بازخوردها را میتوان از طریق نظرسنجی، گفتگوی مستقیم با مشتریان، بررسیهای آنلاین و دادههای بازار جمعآوری کرد. بر اساس این بازخوردها، در صورت نیاز تغییرات و اصلاحاتی در استراتژی خود اعمال کنید.
3- بررسی پروژهها و وظایف: میزان پیشرفت پروژهها و وظایف مرتبط با اجرای استراتژی را از نظر زمان، بودجه و عملکرد تیم به طور دقیق ارزیابی کنید.
4- تحلیل ROI: بازده سرمایهگذاری (ROI) را در اجرای استراتژی خود محاسبه کنید که شامل ارزیابی هزینهها و درآمدهای مستقیم و غیرمستقیم مرتبط با استراتژی میشود. این امر باعث میشود که کارایی و اثربخشی آن را به طور کمی مشخص کنید.
5- مقایسه با رقبا: عملکرد خود را به طور منظم با رقبا در بازار مقایسه کنید و از نقاط قوت و ضعف آنها برای ارتقای جایگاه خود در بازار درس بگیرید.
جمع بندی
طبق گزارش PwC که در سایت Boston Consulting Group منتشر شده، در سال 2022، تنها 8 درصد از شرکتها از استراتژی کسب و کار خود به طور کامل راضی بوده اند. این آمار نشان میدهد که گپ زیادی در این حوزه وجود دارد. از این رو پیشنهاد می کنیم در این مورد ریسک نکنید و از یک بیزینس کوچ در نحوه تدوین و اجرای درست استراتژیهای کسب و کار کمک بگیرید یا در “دوره قهرمان بیزینس” که توسط کارآفرین اینترنتی مطرح کشور آقای علی حاجی محمدی برگزار می شود، شرکت کنید.
همچنین لازم به ذکر است که مایکل پورتر، استراتژیست نامدار، در کتابهای خود نقشه راهی کاربردی و اثربخش برای تدوین استراتژیهای قدرتمند ارائه میدهد که با مطالعه آنها میتوانید رمز و راز تبدیل شدن ایدههایتان به برنامهای عملیاتی و موفقیتآمیز را کشف کنید.
در نهایت توصیه ما این است که برای داشتن یک استراتژی کسبوکار کارآمد، انرژی و زمان صرف کنید؛ زیرا عنصری کلیدی در ایجاد فضای رقابتی پایدار و ارتقای جایگاه سازمان در بازار است. با تعهد به اجرای این استراتژی و همسویی تلاشهای تمامی کارکنان میتوان به قلههای موفقیت دست یافت و آینده روشنی برای کسبوکار ترسیم نمود.