hamyar logo hamyar text
تفکر سیستمی

تفکر سیستمی چیست و چه مزایایی دارد؟

تفکر سیستمی چیست و چه مزایایی دارد؟

زمان مطالعه 5 دقیقه وهاب نادری

امروزه یکی از مشکلات اساسی جامعه‌ی ما، دید کوتاه‌مدت و جزئی‌نگر به مسائل اطراف است اما تفکر سیستمی می‌تواند این مشکل را حل کرده و باعث نگاه جامع‌تر ما به برخی مسائل گردد. این مبحث نه تنها در سازمان‌های بزرگ می‌تواند به ما کمک کند بلکه در بسیاری از کسب‌وکارهای کوچک و حتی محیط خانواده هم حرف هایی مهم و کاربردی برای گفتن دارد. در تفکر سیستمی (Systematic thinkin) مهم است که شما به جزئیات حساس باشید و تفاوت دیدگاه‌ها و نگرش‌ها را مد نظر قرار دهید اما از سوی دیگر، بسیار اهمیت دارد که در دام بحث‌های غیرسازنده گرفتار نشده و قادر باشید با عبور از آنها، به یادگیری بخش‌های کاربردی و مهم نگرش سیستمی مشغول شوید. برای آشنایی هر چه بیشتر و البته کاربردی‌تر با تفکر سیستمی، تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.

تفکر سیستمی یا Systematic thinking چیست؟

«تفکر سیستمی» تفکری است که از آن در موقعیت‌های چالش برانگیز و با در نظر گرفتن تعامل بین اجزا استفاده می‌شود. تفکر سیستمی به تحلیل اکتفا نمی‌کند چرا که ما در تحلیل سعی بر بررسی هر جز به طور جداگانه داریم. در واقع تحلیل بیشتر بر روی ساختار و دانش تاکید دارد اما در تفکر سیستمی ما به دنبال تعامل هر بخش با بخش دیگری هستیم. به صورت ساده‌تر اگر بخواهیم تفکر سیستمی را تعریف کنیم، باید بگوییم که این نوع تفکر به معنی داشتن دید بلندمدت است و در واقع مدیر وقتی تصمیمی می‌گیرد، می‌داند که این تصمیم بر روی هر بخش چه تأثیری خواهد داشت. بنابراین ما در تفکر سیستمی کل‌نگری داریم و به صورت یکپارچه به موضوعات و مسائل نگاه می‌کنیم. منظور از کل‌نگری در اینجا، این نیست که از جزئیات صرف‌نظر شود بلکه پیوند بین جزنگری و کل‌نگری را نشان می‌دهد.

تا به اینجا دریافتیم که هیچ عامل بیرونی باعث ایجاد مشکل در سیستم نمی‌شود و اگر یک جز از سیستم درست کار نکند در این صورت کل سیستم ممکن است مختل شود؛ پس اگر هر جز تنها به منافع خودش بیندیشد، منافع کلی سیستم به خطر می‌افتد. این نوع تفکر بر اساس منطق پیش می‌رود و کار آن سروکله زدن با اعداد و ارقام است. چیزی که نشان می‌دهد ما با یک سیستم سروکار داریم، تعامل بین اجزا می‌باشد و ما در تفکر سیستمی توجه ویژه‌ای به روابط داریم که خیلی از مردم هنوز هم تمایلی به تغییر و پذیرش این نوع تفکر از خود نشان نمی‌دهند. در تفکر سیستمی ابتدا ما به ذهن تکیه می‌کنیم و در مرحله ی بعدی به سراغ مشاهده می‌رویم.

تفکر سیستمی به زبان ساده چگونه بیان می شود؟

در قسمت قبل بصورت آکادمیک تفکر سیستمی را تعریف کردیم اما اگر بخواهیم به زبان ساده‌تری هم این موضوع را بیان نماییم، باید اشاره کنیم که این نوع تفکر تنها برای یک گروه خاص نیست بلکه هرکس که علاقه به درک بهتر اتفاقات اطراف خود دارد، باید آن را یاد بگیرد چرا که بر روی تصمیم‌های ما تأثیر مستقیم دارد. در واقع کسی که با دانش تفکر سیستمی آشنا است تا حد زیادی از تعصبات بی‌جا و نگاه سطحی به مسائل در امان خواهد بود زیرا چنین فردی عادت کرده است وقتی یک مسئله‌ای پیش می‌آید تمام جوانب آن را در نظر بگیرد و به تک‌تک روابط موجود دقت کند.

در تفکر سیستمی از کلمه‌ی سیستم استفاده شده پس ابتدا بهتر است که سیستم را تعریف کنیم. بعید است کسی با این کلمه آشنایی نداشته باشد اما تعریف علمی سیستم این است که یک مجموعه‌، دارای بخش‌های گوناگون با یک هدف مشترک است که این بخش‌ها به طور منظم کنار هم قرار گرفته‌اند و با یکدیگر در ارتباط هستند. نظم بین این بخش‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد و چنان چه این نظم از بین برود، دیگر سیستم وجود نخواهد داشت بنابراین خیلی مهم است که هرکدام از این اجزا دقیقاً در جای مناسب خودشان قرار بگیرند تا سیستم بازدهی خوبی داشته باشد.

مطلب دیگری که در سیستم اهمیت دارد، ارتباط درست بین اجزای آن است. سیستمی مورد قبول است که تمام اجزای آن، کار خود را در کنار هم به درستی انجام دهند و کسی کوتاهی و سرپیچی نکند، در غیر این صورت باید منتظر شکست سیستم باشیم. بنابراین تفکر سیستمی در کمک به تیم‌ها ازاین‌جهت مفید است که چگونگی تعامل افراد درون تیم را مشخص و نتایجی که به دست آمده را قابل درک می‌کند. تفکر سیستمی یک راه جامع برای بررسی تعامل بین اجزای سیستم می‌باشد و می‌توان به وسیله ی آن به جواب نهایی نزدیک شد. تفکر سیستمی توضیح می‌دهد که چطور افراد داخل یک تیم می‌توانند باهم کار کنند و به اهداف تیمی خود برسند.

هدف از تفکر سیستمی چیست؟

استفاده از تفکر سیستمی که البته هدف آن صرفه‌جویی هم هست، باعث می‌شود که ما تصمیم‌های کاری بهتری بگیریم یعنی اتلاف وقت نخواهیم داشت، هزینه ی کمتری می‌پردازیم و حتی منابع‌مان هم حفظ خواهد شد. سازمان هم یک مجموعه است اما وقتی صحبت از تفکر سیستمی در سازمان می‌شود یعنی بخش‌های آن با هم تعامل دارند و به عبارتی وابسته به یکدیگر هستند و هر بخش کوچک، خود شامل بخش‌های کوچک‌تر است.

هدف اصلی تفکر سیستمی این است که تمام اولویت‌های بخش‌های مختلف سازمان مورد بررسی قرار گیرد و در حقیقت مانع به هم زدن تعادل سازمان شود؛ پس سیستم هیچ‌گاه اهداف خود را فراموش نمی‌کند. تعامل بخش‌های مختلف را مرتباً بهبود می‌بخشد به این صورت که وقتی یک مشکل یا رویداد شکل می‌گیرد، تمرکزمان را روی ساختاری که باعث شکل‌گیری آن شده است می‌گذاریم؛ چون فقط توجه کردن به رویداد مسئله‌ای را حل نمی‌کند و با تغییر ساختار ممکن است دیگر آن مشکل پیش نیاید.

همانطور که حتما متوجه شده‌اید تفکرسیستمی مختص به یک گروه خاص یا شغل ویژه‌ای نیست بلکه یک روش مدیریتی است که برای همه مناسب می‌باشد به طوری‌که حتی والدین در تربیت فرزندان خود می‌توانند از آن کمک بگیرند. به عنوان مثال اگر شما عضو یک مجموعه‌ی بزرگ هستید، مثلاً کارمند یک شرکت بزرگ، می‌توانید با استفاده از تفکر سیستمی مشکلات مجموعه‌ی خودتان را بهتر درک کنید و حتی خواسته‌هایتان را نیز می‌توانید با زبانی ساده‌تر به رئیس و یا بالادستی خودتان عنوان کنید. این روش به مدیران کمک می‌کند درصد خطا را در تحلیل‌های خود کاهش دهند و حتی اگر کسی مقام خاصی ندارد به عنوان یک شهروند عادی می‌تواند با استفاده از تفکر سیستمی اتفاقات اطراف خود را بهتر درک و تحلیل کند پس همگی می‌توانیم از این روش بهره‌ی لازم را ببریم.

تفکر سیستمی در چه بخش هایی می تواند کاربرد داشته باشد؟

کاربرد تفکر سیستمی

در این قسمت برای شما شرح خواهیم داد که تفکر سیستمی در بخش‌های گوناگون و در جایگاه‌های مختلف هم می‌تواند بسیار برای ما راهگشا باشد. حدس ما این است که اگر کسی در ابتدا با این عبارت روبرو شود، تصوری درباره کاربردهای گوناگون این مبحث در ذهن خودش نداشته باشد اما بعد از اینکه توضیحات این بخش را مطالعه کند به این نکته پی خواهد برد که چه کاربردهای جالبی برای این نوع تفکر وجود دارد. در ادامه با برخی از کاربردهای تفکر سیستمی آشنا خواهید شد.

تفکر سیستمی در سازمان

تفکر سیستمی در سازمان باعث می‌شود که ما با نگاه یک‌بعدی (فقط نگاه جزئی یا فقط نگاه کلی) به سازمان خداحافظی کرده و به تبعات و اثرات هر کاری توجه کنیم. تفکر سیستمی مخالف شدید تفکر فردی است و افراد سازمان را به همکاری فرا می‌خواند. همان‌طور که گفتیم ساختار سیستم، طوری می‌باشد که اجزای مختلف آن در تعامل هستند و برای رسیدن به یک هدف مشترک فعالیت می‌کنند و این مطلب به این معنی نیست که اجزا حتماً باید در تفاهم کامل با یکدیگر باشند؛ بلکه به معنی رسیدن به هدف مشترک با وجود تمام تفاوت‌ها است که خیلی اهمیت دارد.

تفکر سیستمی در مدیریت

کمک بزرگی که تفکر سیستمی در مدیریت بحران به مدیران می‌کند این است که آن‌ها تنها به اتفاقات و وقایعی که پیش آمده نگاه نکنند بلکه ساختار و وقایع را در تعامل با هم، بررسی نمایند. این نوع تفکر به‌طورکلی نگاه مدیر را نسبت به مدیریت تغییر می‌دهد و این تغییر نگرش باعث می‌شود که نتایج مختلفی به دست آید.

مدیران معمولاً وقتی یک مسئله پیش می‌آید آن را به چندین بخش کوچک‌تر خرد می‌کنند. به طوری که بتوان هرکدام از آن بخش‌ها را مدیریت کرده و بهترین روش را برای حل مسئله انتخاب کرد اما می‌دانیم که منظور از این مطلب این نیست که شرایط پیش‌آمده حتماً برای سیستم هم می‌تواند خوب باشد. این اتفاق ممکن است سبب ایجاد یک تضاد شود؛ یعنی جواب به‌دست‌آمده با بهترین جوابی که سیستم می‌توانست داشته باشد دارای یک تضاد می‌باشد و باید یک فعالیت جدیدی صورت گیرد تا بتواند این تضاد را رفع کند. بنابراین کسی که این کار را انجام می‌دهد در واقع مسئولیت مدیریت عمومی را بر عهده داشته و باید توان حل مسائل کلان را حتما در خودش ببیند و بعد مسئولیت بپذیرد.

تفکر سیستمی در خانواده

خانواده‌ای سالم است که هرکدام از اعضا با یکدیگر با وجود تمام تفاوت‌ها در تعامل بوده و مهارت ارتباط موثر را داشته باشند. بسیاری از افراد در جامعه جایگاه ویژه‌ای دارند اما در خانواده‌ی خود، خوب عمل نمی‌کنند زیرا جایگاه اجتماعی در روابط خانوادگی تاثیر چندانی ندارد. همان‌طور که می‌دانید خانواده را نیز می‌شود به عنوان یک سیستم در نظر گرفت که رفتار اعضای آن بر روی افراد دیگر تاثیر می‌گذارد بنابراین برای بهبود خانواده، همه‌ی اعضا باید بکوشند که تعامل بیشتر و بهتری بین آن‌ها برقرار شود.

رفتار ما از نوع تفکرمان سرچشمه می‌گیرد پس با داشتن تفکر سیستمی می‌توانیم رفتار سیستمی در خانواده‌ی خود داشته باشیم و وقتی مشکل یا مسئله‌ای در محیط خانواده پیش می‌آید به آن نگاه جامع و علت و معلولی داشته باشیم و کاری کنیم که آن مسئله تاحدامکان برای بار دوم تکرار نشود و ریشه‌ی آن را در بین خود اعضای خانواده خود پیدا کنیم.

تفکر سیستمی در زندگی روزمره

این نوع تفکر در زندگی یعنی پیش از انجام هر تصمیمی به تبعات آن در آینده بیندیشیم و بعد آن تصمیم را عملی کنیم. تفکر سیستمی به طور کلی طرز فکر ما را عوض می‌کند و در بسیاری از کشورهای پیشرفته از آن استفاده می‌شود.

تفکر سیستمی حتی بعد از پیش‌آمدن مشکل نیز کاربرد دارد و با استفاده از آن می‌توان بسیاری از مشکلات را حل کرد. در واقع می‌توان گفت دید بلند مدتی که به‌وسیله‌ی این نوع تفکر به دست می‌آوریم به ما کمک خواهد کرد تا آگاه باشیم که هر تصمیم ما چه تأثیری بر روی بخش‌های دیگر خواهد داشت. این نوع تفکر باعث شکل‌گیری تصمیم‌های عاقلانه‌ای می‌شود. به عنوان مثال اگر هنگامی که فرزندان ما هنوز وارد جامعه نشده‌اند به آن‌ها تفکر سیستمی را آموزش بدهیم در واقع آن‌ها را برای رویارویی با مشکلاتی که ممکن است در آینده برایشان پیش آید، آماده می‌کنیم.

همچنین با استفاده از این نوع تفکر ما به عنوان عضوی از جامعه بر روی رفتارهایمان بیشتر دقت خواهیم کرد چون متوجه تأثیر زیاد آن بر روی دیگر افراد جامعه هستیم؛ بنابراین سعی می‌کنیم طبق قوانین وضع شده عمل کرده و صلاح جامعه را در رفتارهایمان مدنظر قرار دهیم. با آموزش درست تفکر سیستمی، می‌توانیم در زندگی شخصی نیز از آن استفاده کنیم. جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم بخشی از یک سیستم بزرگ‌تر یعنی شهر یا کشور است. بزرگ‌ترین سیستمی که ما با آن آشنا هستیم محیط‌زیست طبیعی ما می‌باشد. بر همین اساس یک تفکر سیستمی صحیح بر بسیاری از زوایای زندگی روزمره ما هم تاثیرات مثبتی خواهد گذاشت.

تفکر سیستمی موجود در عملکرد اعضای بدن

با دقت به اعضای داخل بدن خودمان، متوجه می‌شویم که بدن انسان نیز یک نوع سیستم بسیار پیچیده است. به عنوان مثال وقتی ما گوش‌مان درد می‌گیرد و در عملکردش دچار مشکل می‌شود، سرگیجه نیز می‌گیریم و معنی آن، این است که رفتار اعضای بدن بر روی یکدیگر چه قدر تأثیر می‌گذارد یا اینکه ما توانایی خواندن این متن را داریم دلیلش تعامل چندین عضو حساس بدن است.

ما با تفکر به دنیای درونمان می‌توانیم دنیای بیرون را نیز تغییر بدهیم و تعامل اعضای بدن را برای خود الگو قرار داده و به این موضوع آگاه باشیم که رفتارمان تا چه حد می‌تواند بر روی دیگر افراد سیستم تأثیر بگذارد و در نهایت با تغییر دید و نگرشمان می‌توانیم تصمیم‌های بهتری بگیریم، هم‌تیمی‌های بهتری باشیم و راه‌های موفقیت زیادی را در تمام زندگی امتحان کنیم.

اصول تفکر سیستمی چیست؟

وقتی ما به موضوعات به صورت یک سیستم نگاه می‌کنیم در واقع دارای تفکر سیستمی هستیم و در این بخش از مقاله قصد داریم اصول این نوع تفکر را بیان کنیم. اصول تفکر سیستمی به این صورت است که:

  • یک سیستم یعنی اجزایی که با هدف مشترک با هم در تعامل هستند.
  • وقتی یک بخش دچار مشکل می‌شود بخش‌های دیگر نیز روند طبیعی خود را از دست می‌دهند.
  • تحلیل کل، بدون در نظر گرفتن جز امکان‌پذیر نیست.
  • با توجه به تفکر سیستمی وقتی ما جواب درستی از سیستم می‌گیریم به این معنی است که تعامل بین اجزا خوب پیش می‌رود. معنی آن عملکرد درست تنها یک جز نیست و اگر به تحلیل هر جز به طور جداگانه بپردازیم آن ویژگی‌های مثبت را از دست می‌دهیم.

پس وقتی می‌خواهیم موضوعی را مورد بررسی قرار دهیم گام‌هایی که برمی‌داریم به این ترتیب است:

  1. اولین گامی که برمی‌داریم این است که آن موضوع، زیرمجموعه‌ی کدام مجموعه‌ی بزرگ است.
  2. ویژگی‌های موضوع مورد مطالعه‌مان را با توجه به نقشی که در سیستم ایفا می‌کند بررسی می‌کنیم.

 چیزی که تفکر سیستمی را خاص می‌کند این اصل است که علاوه بر توجه به تعامل اجزای درون سیستم با هم، تعامل اجزا با محیط را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد.

تفکر سیستمی چه مزایایی دارد؟

حالا که با مفهوم اصلی تفکرسیستمی (Systematic thinking) آشنا شده‌اید، در این بخش بصورت فهرست‌وار، به مزایای آن اشاره خواهیم کرد:

  1. به واسطه این مدل از تفکر می‌توان از هر نوع انسانی، حتی اگر ماهر و زبده نباشد، در سازمان استفاده کنیم تا به هدف واحد برسیم.
  2. بسیاری از بحران‌های سازمان مانند بحران رهبری کردن بر سازمان، از طریق این نوع تفکر حل می‌شود.
  3. باعث رشد و نمو سازمان می‌شود.
  4. بسیاری از تفکرات که برای گذشته هستند و دیگر جواب نمی‌دهند کنار می‌روند.
  5. با به‌کارگرفتن این مدل از تفکر، دیگر نگاه مدیر به سازمان خود، همچون مردم عادی نیست.
  6. نگاه به مدیریت و سازمان به صورت یکپارچه می‌شود.
  7. هدفی مشخص و واحد تعیین می‌شود که در جهت پیشرفت سازمان است و به وسیله‌ی آن همه‌ی اجزای سیستم در تعامل با هم خواهند بود.
  8. تفکر سیستمی باعث می‌شود که به هر شکست به چشم یک تجربه نگاه کرده و این‌طور تصور شود که کار سیستم موقتاً دچار مشکل شده است اما بزودی رو به جلو حرکت خواهیم کرد.
  9. با تفکر سیستمی متوجه احتیاج هر فرد به همکارش برای رسیدن به هدف مشترک می‌شویم.

تفکر سیستمی چه معایبی دارد؟

تا اینجا ما تنها از مزایا و خوبی‌های تفکر سیستمی صحبت کردیم اما این نوع تفکر مانند هر اصل دیگری دارای معایبی نیز می‌باشد که ما به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

  1. این نوع دیدگاه ممکن است باعث شود که کسی اشتباهات خودش را نپذیرد و مدام به دنبال مقصر باشد و حتی تصور کند شخصی از اعضای سازمان در حال دشمنی با او است و این طرز فکر باعث می‌شود هیچ‌گاه حقیقت روشن نشود.
  2. عیب دیگر تفکر سیستمی این است که ما به همه چیز نگاه علت و معلولی پیدا می‌کنیم در صورتی که گاهی دو اتفاق هم‌زمان رخ می‌دهند اما هیچ‌کدام از آن ها دلیل بر رویداد دیگری نیست.
  3. برخی از تغییرات بسیار آرام و در بلندمدت اتفاق می‌افتند اما تفکر سیستمی برای این نوع از تغییرات نظر و ایده‌ای ندارد و همچنین اگر بحرانی پیش آید با تفکر سیستمی نمی‌توان آن را حل کرد. هر بخش از سیستم در یک زمان خاص دارای وضعیتی مشخص است که این وضعیت در اثر گذر زمان و یکسری از رویدادها به وجود آمده است. مثلاً برای داشتن انسان‌های فرهیخته باید ابتدا شیوه‌ی تربیتی و آموزشی ما دچار تغییر شود تا در آینده بتوانیم خروجی بهتری داشته باشیم در غیر این صورت جایگزین کردن آدم‌ها، به شرایط کمک نمی‌کند؛ تغییر ساختار، خروجی را نیز تغییر می‌دهد.

تفکر سیستمی را تبدیل به عادت کنید

اکثر انسان‌ها عادت محور هستند و ایجاد تغییر ناگهانی در نوع تفکرتشان کار بسیار دشواری است و اکثریت تمایلی به این کار نداشته و ترجیح می‌دهند از روش‌های سنتی و قدیمی بهره ببرند. حتما شما هم بارها شنیده‌اید که کار کردن از روی عادت، دشمن خلاقیت انسان است و حالا اوضاع وخیم‌تر می‌شود اگر این عادت‌ها مربوط به روش‌های قدیمی باشد که دیگر برای نیازهای امروز، اصلا پاسخگو نخواهند بود. بنابراین باید خیلی مراقب باشیم که در دام چنین عادت‌هایی گرفتار نشویم.

علت دیگر غفلت از تفکر سیستمی این است که این نوع تفکر نیازمند درک درست و نگاه عمقی است که می‌تواند برای مردم بسیار سخت باشد که هنگام نگاه‌کردن به محیط اطراف خود به روابط موجود هم فکر کنند. در واقع باید از نگاه سطحی دست کشیده و بیشتر موضوعات را عمیق بررسی کنیم. نگاه عمیق کار آسانی نیست و به همین دلیل است که برخی از انسان‌ها ترجیح می‌دهند با همان نگاه سطحی خود به موضوعات نگاه کرده و تغییری در طرز تفکر و نگاه خودشان ایجاد نکنند.

در این مقاله آموختیم که جهان یک سیستم بزرگ است و ما نیز هرکدام جزئی از این سیستم بزرگ هستیم و همه‌ی ما بر زندگی یکدیگر تأثیرگذار بوده و علاوه بر آن تأثیرپذیر نیز هستیم. نگاه خودخواهانه به جهان ممکن است زندگی خودمان و حتی دنیای اطرافمان را به طور کلی نابود کند. تفکر سیستمی به گذشته و ساختار موضوع نیز می‌اندیشد و به طور منطقی مسائل را حل می‌کند. با مطالعه این مطلب درک کردیم که وقت آن رسیده است تا تفکر سیستمی جایگزین تفکر قدیمی و سنتی شود. نظر شما در مورد این مقاله چه بود؟ آیا شما در روابط و زندگی خود از این نوع تفکر استفاده می‌کنید؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما و دیگر همراهان همیار آکادمی در میان بگذارید.

سوالات متداول

  • تفکر سیستمی نوعی تفکر است که از آن در موقعیت های چالش برانگیز با در نظر گرفتن تعامل بین اجزا استفاده می شود.

  • هدف اصلی تفکر سیستمی این است که تمام اولویت های بخش های مختلف سازمان، مورد بررسی قرار گیرد و در حقیقت مانع به هم زدن تعادل سازمان شود پس با این کار سیستم هیچ گاه اهداف خود را فراموش نمی کند.

  • اکثر ما انسان ها عادت محور هستیم و ایجاد تغییر ناگهانی در نوع تفکرمان کار بسیار دشواری است به همین دلیل اکثریت تمایلی به این کار نداشته و ترجیح می دهند از روش های سنتی و قدیمی بهره ببرند.

نویسنده وهاب نادری

من مهندس معدن هستم و با اینکه یک طرح ثبت شده در سازمان نخبگان دارم در حوزه آی تی فعالیت میکنم و مدت ها مدیریت محتوا، تولید محتوا و سئو انجام داده ام.

×

شماره خود را وارد کنید

بعد از وارد کردن شماره کدی که به خط شما ارسال می‌شود را وارد کنید

یا
ورود با ایمیل ورود با جیمیل
login
شماره خود را وارد کنید

بعد از وارد کردن شماره کدی که به خط شما ارسال می شود را وارد کنید

login
کد ارسال شده را وارد کنید
به ارسال شد. edit تغییر شماره