قانون مورفی چیست و قوانین آن کدامند؟
گاهی اتفاقاتی در زندگی ما میافتد که با هیچ منطق و دلیلی نمیتوان آنها را توجیه کرد، ما معمولا این اتفاقات را به پای بدشانسی یا بیتجربگی خود میگذاریم، گاهی نیز راحت از کنار آنها میگذریم و به سادگی میگوییم امروز روز من نیست. در این میان، افرادی هستند که در رخداد اتفاقات بد زندگی خود به اصلی به نام قانون مورفی اعتقاد دارند. قانون مورفی میگوید اگر قرار باشد اتفاق بدی بیافتد، آن اتفاق خواهد افتاد.

همه ما گاهی در زندگی با اتفاقات عجیب و غریبی روبرو میشویم که نمیتوانیم دلایل مشخص برای آنها پیدا کنیم. ما این اتفاقات را معمولا به پای بدشانسی، وجود برخی آدمها و اتفاقات دیگر یا حتی در میان بودن نیروهای مرموز و ماوراطبیعه میگذاریم. تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید و در حالی که همه چیز عادی و خوب به نظر میرسد، برای گرفتن دوش وارد حمام میشوید، در حال رفتن به سمت شامپو سُر میخورید و بر روی زمین میافتید. با کمی اوقات تلخی، بلند میشوید و دوش آب را باز میکنید، همانطور که زیر دوش هستید، ناگهان آب داغ میشود. تلاش میکنید که بر خود مسلط شوید تا باقی آن روز را با اعصاب خورد طی نکنید اما درست در زمان شستن موهایتان، آب قطع میشود. عجب روز افتضاحی! دلیل این همه اتفاق بد چیست؟ اگر شما هم تاکنون در زندگی خود چنین روزها و اتفاقاتی را تجربه کرده باشید، احتمالاً با قانون مورفی (Murphy’s law) آشنا هستید.
براساس قانون مورفی، اگر قرار باشد اتفاق بدی رخ دهد، آن اتفاق خواهد افتاد. به عقیده شما، چنین چیزی میتواند حقیقت داشته باشد؟ قانون مورفی چیست و اگر حقیقت داشته باشد چگونه میتوانیم آن را کنترل کنیم؟ اگر دوست دارید جواب این سوالها را پیدا کنید، تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید. داستانها و حقایق زیادی برای گفتن داریم که دانستن آنها میتواند برایتان جالب باشد.
قانون مورفی چیست؟
ایده اصلی قانون مورفی به زبان ساده این است که هر خطای ممکن رخ خواهد داد، به عبارتی، همه چیز در بدترین شرایط ممکن اتفاق میافتد و همه چیز را خراب میکند. ایدهای که در دل قانون مورفی وجود دارد، به عقیده برخی افراد منعکسکننده دیدگاه منفی و بدبینی بعضی از انسانها به زندگی است؛ انسانهایی که در مواجهه با اتفاقات بد زندگی، به نوعی آرامش دست پیدا میکنند. درواقع آنها میبینند اتفاقات زندگیشان در مسیری اشتباه پیش میرود و این درست مطابق با افکار و دیدگاه منفی آنها است. قانون مورفی یک دیدگاه رایج در فرهنگ غرب است و حتی ضربالمثل معروفی در رابطه با آن به وجود آمده: همه چیز ذاتا دچار خطا و دردسر میشود مگر آنکه برای درستی آن تلاشی شده باشد.
ایده قانون مورفی برای برخی افراد حتی میتواند مفهومی فراتر از آنچه که گفته شد، داشته باشد. این افراد عقیده دارند اگر قرار باشد اتفاق بدی بیافتد، این اتفاق در بدترین زمان ممکن و به بدترین شکل ممکن رخ خواهد داد. مثلاً اگر قرار باشد نان تست صبحانه بر روی زمین بیافتد، نان از سمتی که به آن کره مالیده شده روی زمین میافتد.
مدرس هستی و میخوای درآمدت بیشتر بشه؟
قانون مورفی به چند دلیل بین مردم محبوبیت یافته است؛ یکی از این دلایل، تمرکز آن بر روی اتفاقات منفی زندگی و یافتن دلایل آنها است. دلیل دیگر این محبوبیت، میتواند این باشد که انسانها معمولا تمایل دارند اتفاقات خوب و مثبت زندگی را نادیده بگیرند و به اتفاقات منفی آن توجه کنند. بنابراین وقتی که همه چیز بد پیش میرود، افراد ناخودآگاه به آن توجه بیشتری میکنند. یکی دیگر از دلایل محبوبیت قانون مورفی این است که انسانها دوست دارند نقش خود را در بروز اتفاقات منفی زندگی خود نادیده بگیرند و به دنبال یک عامل خارجی برای آنها بگردند. در هر صورت، افراد زیادی در دنیا هستند که به این قانون باور دارند و آن را پشت تمام اتفاقات منفی زندگی خود میبینند.
منشا قانون مورفی

قانون مورفی در طول تاریخ تحت تاثیر افسانهها و قوانین مختلف، چندین بار تغییر کرده است. برخی افراد این قانون را مرتبط با قوانینی مثل قانون ترمودینامیک و قانون بُعد چهارم نیوتن میدانند. بسیاری از این قوانین سالها قبل از ایجاد قانون مورفی وجود داشته و مورد قبول افراد زیادی بودهاند. سوالات زیادی درمورد منشا قانون مورفی تاکنون مطرح شده است؛ قانون مورفی بر چه اساس مطرح شده؟ مورفی چه کسی بود؟ آیا نیروی کنترلکنندهای در مقابل این قانون وجود دارد؟ برخی افراد اعتقاد دارند که هیچ فردی در تاریخ به اسم مورفی وجود نداشته است؛ آنها عقیده دارند مورفی تنها یک شخصیت کارتونی، مربوط به زمان جنگ جهانی دوم بوده. در مقابل، عدهای دیگر اعتقاد دارند فردی به اسم مورفی واقعا وجود داشته است و این قانون توسط او مطرح شده.
درمورد منشا قانون مورفی تاکنون بحثهای زیادی صورت گرفته و داستانهای مختلفی مطرح شده است. شواهد نشان میدهد قانون مورفی نخستین بار در سال ۱۹۴۹ توسط یک کاپیتان نیروی هوایی آمریکا به نام ادوارد مورفی مطرح شد. این اتفاق درست در زمان آزمایش تحمل نیروی گرانش انسان هنگام کاهش سریع سرعت رخ داد. آزمایش در پایگاه نیروی هوایی آمریکا در کالیفرنیا و با استفاده از یک واگن موشکی انجام میشد، این واگن دارای چند موشک برای سرعت گرفتن و چند ترمز هیدرولیک برای کاهش سرعت بود.
در این این آزمایش، حسگرهایی به دستگاه متصل شده بود که میزان سرعت را نشان دهند. پس از اتمام آزمایش، مورفی مشاهده کرد همه حسگرهای بسته شده به دستگاه، عدد صفر را نشان میدهند. پس از بررسیها مختلف، مشخص شد دستیار مورفی حسگرها را به صورت اشتباه به دستگاه وصل کرده است. مورفی روش جایگزین دیگری برای انجام این آزمایش پیشنهاد داد و درحالی که گروه را ترک میکرد، این جمله را در مورد دستیار خود گفت: این مرد تا زمانی که راهی برای اشتباه کردن داشته باشد، بدون شک اشتباه میکند. حرفی که مورفی زده بود به مذاق افرادی که در آن گروه بودند خوش آمد و رفتهرفته این ایده به عنوان یک اصل و قاعده در بین افراد دیگر نیز گسترش و محبوبیت یافت. در نهایت، با تعمیم آن به سایر اتفاقات زندگی، ایده «هر خطای ممکن رخ خواهد داد» به عنوان قانون مورفی شهرت پیدا کرد.
قوانین مورفی
همه ما در شرایطی قانون مورفی را در زندگی خود تجربه کردهایم؛ اتفاقات عجیب و غریبی که در هر جایی ممکن است رخ دهند و ما هیچ توضیحی برای آن نداشته باشیم. در ادامه به برخی از معادلهای قانون مورفی اشاره کردهایم، احتمالا خیلی از آنها برایتان آشنا هستند.
- قانون صف: اگر شما از صفی به صف دیگر رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
- قانون کارواش: احتمال بارش باران نسبت مستقیم با روز شستن ماشین شما دارد.
- قانون بینی: بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
- قانون کارگاه: اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعا به پرتترین گوشه کارگاه خواهد افتاد.
- قانون روبهرو شدن: احتمال روبهرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید، بیشتر میشود.
- قانون اثبات: وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمیکند، کار خواهد کرد.
- قانون قهوه: قبل از نوشیدن اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس کاری از شما میخواهد که تا سرد شدن کامل قهوهتان طول خواهد کشید.
- قانون ترافیک: وقتی در ترافیک هستید، لاینی که شما در آن قرار دارید از لاینهای دیگر کندتر حرکت میکند.
- قانون وسایل نقلیه: اتوبوس، هواپیما و قطار همیشه با تاخیر حرکت میکنند، مگر آنکه شما دیر رسیده باشید، در آن صورت درست سر وقت حرکت کردهاند.
- قانون نتیجه: احتمال بد پیش رفتن کارها رابطه مستقیمی با اهمیت کار دارد.
- قانون بقای کثیفی: برای پاک کردن هر چیزی، چیز دیگری باید کثیف شود.
- قانون جستجو: وقتی به دنبال چیزی میگردید، آن را در آخرین مکانی که جستجو کردید، پیدا میکنید.
- قانون کار: وقتی به نظر میرسد همه چیز درست پیش میرود، حتما چیزی را از قلم انداختهاید.
- قانون خرید: اهمیتی ندارد برای خرید یک جنس چقدر جستجو کردهاید، به محض اینکه آن را خریدید، همان جنس را در مغازه بعدی با قیمتی ارزانتر پیدا میکنید.
- قانون چیزهای خوب: هر چیز خوبی در دنیا یا غیرقانونی است، یا غیراخلاقی یا چاقکننده.
- قانون دسترسی: هر چیزی را دور بیاندازید و دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا خواهید کرد.
- قانون تحویل پروژه: وقتی زمان تحویل پروژه میرسد، درست همان روز مشکلی در آن پیدا میشود.
- قانون اجتناب: اگر به هر دلیلی جایی قانون مورفی عمل نکند، قرار است اتفاق خیلی بد و بزرگتری بیافتد.
- قانون USB: کابل USB هیچ وقت دفعه اول درست جا نمیرود حتی اگر جهت آن را درست زده باشید.
- قانون مادر: اگر دنبال چیزی باشی و آن را پیدا نکنی، وقتی مادرت بیاید و همان جا را بگردد، آن چیز پیدا میشود.
آیا قانون مورفی حقیقت دارد؟
در پاسخ به این سوال که قانون مورفی حقیقت دارد یا خیر، هیچگاه نمیتوان به یک جواب قطعی دست یافت زیرا هم در تایید و هم در رد این قانون، دلایل زیادی وجود دارد. به طور مثال، یکی از دلایلی که در تایید قانون مورفی عنوان میشود، این است که هیچ چیزی در این جهان تا ابد پایدار نمیماند، هر چیزی در طول زمان کمکم دچار نواقصی میشود و در نهایت به عدم میپیوندد. بنابراین روند طبیعی اتفاقات جهان به صورت ناخودآگاه به سمت خطا پیش میرود.
در مقابل، افرادی که این قانون را رد میکنند نیز دلایل خاص خود را دارند. یکی از شناختهشدهترین دلایل در رد قانون مورفی براساس آزمایش نان تست کرهای به دست آمده است. جهت بررسی درست بودن یا نبودن قانون مورفی آزمایشی انجام شد که در آن تعدادی نان تست کرهای بر روی زمین انداخته شدند تا بررسی شود که چند بار نان از سمت کرهای بر روی زمین میافتد. نتیجه آزمایش این بود که درست در ۵۰ درصد از موارد، نان از سمت کرهای بر روی زمین خاکی میافتد. این مقدار بسیار کمتر از آن چیزی است که قانون مورفی به آن اشاره کرده بود. بنابراین از نظر گروه دوم از افراد، افتادن نان تست از سمت کرهای آن بر روی زمین و سایر اتفاقات بدی که در زندگی خود به صورت اتفاقی تجربه میکنیم، میتوانند هر دلیل دیگری، غیر از وجود قانون مورفی داشته باشند.
چه جز گروه اول باشیم و چه جز گروه دوم، همچنان ابهاماتی در رابطه با این اتفاقات عجیب در ذهنمان باقی خواهند ماند. اگر بپذیریم قانون مورفی حقیقت دارد، آنگاه برای کنترل آن چه میتوانیم بکنیم؟ آیا میتوان به شکلی اتفاقات بد را پیشبینی کرد و مانع از بروز آنها شد؟ هنوز پاسخی برای این سوالات پیدا نشده است. باور داشتن به وجود قانون مورفی بعید است که بتواند در کنترل اتفاقات منفی و ناخواسته زندگی ما نقشی داشته باشد. از طرف دیگر، در صورت عدم پذیرش قانون مورفی، چگونه میتوانیم اتفاقات عجیب و ناخوشایند زندگی خود را توجیه کنیم؟ چه عامل یا عواملی در ایجاد چنین اتفاقاتی در زندگی ما نقش دارند؟
مورفی؛ همان مقصر همیشگی؟
روبرو شدن با اتفاقات عجیب و ناخوشایندی که هیچ توضیحی برای آن نداریم، تجربهای است که همه ما در زندگی با آن مواجه شدهایم. برخی افراد در این شرایط همیشه خود را مقصر میدانند و چنین اتفاقاتی را به پای بدشانسی یا کمتجربگی خود میگذارند اما واقعیت این است که آنها همیشه هم مقصر نیستند. اگر شما هم جز این گروه از افراد هستید میتوانید با خواندن کتاب قدرت مثبت اندیشی، نگرش خود را نسبت به زندگی تغییر دهید. از طرف دیگر، گروهی از افراد هستند که در مواجه با اتفاقات بد، معمولا به دنبال یک عامل خارجی برای آن میگردند. قانون مورفی یکی از همان عواملی است که این افراد گاهی آن را مقصر رخدادهای بد زندگیشان میدانند. قانون مورفی میگوید اگر شانسی برای رخداد یک اتفاق بد وجود داشته باشد، آن اتفاق خواهد افتاد.
باور داشتن یا نداشتن به قانون مورفی به طور کلی نمیتواند تغییر زیادی در روند زندگی ما ایجاد کند و تاثیری بر کنترل اتفاقات بد زندگیمان داشته باشد اما چه به آن باور داشته باشیم چه نداشته باشیم، قوانین و دلایل زیادی تاکنون در اثبات قانون مورفی مطرح شدهاند. شما قانون مورفی را باور دارید؟ آیا فکر میکنید مقصر بدشانسیها و اتفاقات ناخوشایند زندگی، همان چیزی است که آن را به عنوان قانون مورفی میشناسیم؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما و همراهان همیار آکادمی در زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
سلام عالی و جذاب بود،از دیدگاه من نباید اتفاقات را باورشون کرد،فقط اونها یک اتفاق هستن،خوب یابد بودن را مابه اتفاقات برچسب میزنیم…روزی پادشاهی بوده که میخواسته میوه پوست بکنه که دستش زخمی میشه،وزیرش میگه خیر بوده،پادشاه اون را به زندان میفرسته،،بعد چند روزی پادشاه تنهایی میره شکار که توسط قومی دستگیر میشه،پادشاه را به درخت می بندن که اون را مثلا قربانی کنن و بخورن،اما از آیین اون قوم این بوده که اگر اون شخص زخمی داشته باشه اون فرد را نکشن.میگردن و میبینن که دست پادشاه زخمی،به همین خاطر اون را ازادش می کنن…پادشاه به قصر میاد و وزیر را احضار میکنه به وزیر میگه من به حرفت ایمان اوردم و در بریدن دست من حکمتی بود که به نفع من تمام شد،ولی نمدونم حکمت اینکه تورا به زندان فرستادم چی بود،وزیر میگه اگر من را به زندان نمی فرستادی ومن همراهت بودم چون من سالم بودم من را قربانی میکردن…پس هر اتفاقی حکمتی داره…
سلام جالب بود وشما هم با نثر خوبی پردازش کرده بودید. به نظرم میرسه که تعریف از اتفاق بد و خوب به خود ما بستگی داره و اینکه فکر میکنم نباید بهش فکر کرد چون وقتی فکر کنی ذهن ما یه ذهن داستان ساز و خلاق هست و قطعا این اتفاق رو تبدیل به یه ماجرا میکنه و هرچی بیشتر به این داستان پروبال بدی دردسر ساز تر میشه . بهتره فقط بدونیم چنین قانونی وجود داره