هدفگذاری و برنامهریزی در شروع سال جدید، تبی است که با شروع بهار همهی ما را میگیرد. چه در حوزه فردی و چه در حوزه کسب و کار. ما هم به همین بهانه در شروع سال ۹۸، سراغ این سوال رفتهایم که چطور برای کسب و کارمان هدفگذاری کنیم؟
هدفگذاری به خودی خود سخت هست، اما این کار برای کسب و کار یا استارتاپی که تازه اولین سال کاری خود را میگذراند، سختتر از بقیه کسب و کارهاست. چرا؟ چون صاحب کسب و کار با دنیایی از مجهولات و حدسیات سر و کار دارد. او دقیقا نمیداند محصولش چیست؟ قیمت تمامشده است چقدر است و اصلا بازار آن را میپذیرید یا نه؟
تازه این یک بخش مشکل است، بخش دیگر تنوع اهداف است. برای یک کسب و کار اینترنتی، به جز درآمد، اهدافی مثل رتبه سایت، برندینگ، تنوع محصول یا خدمات، میزان اعضا و … هم وجود دارد. حالا که موضوع پیچیده شد، بیایید ساده فکر کنیم.
اولین هدف: کسب و کارمان را واقعا بسازیم
یک کسب و کار با یک ایده شروع میشود اما کسی برای یک ایده تنها پول نمیدهد. بلکه باید این ایده را حداقل تا حدی عملی کرد. موضوع اصلی این است که در سال اول شروع کسب و کار هدف اول ما باید رساندن ایده به یک محصول قابل ارائه باشد. محصول یا خدمتی که بتوان آن را فروخت و کسب درآمد کرد. اگر میخواهید یک فروشگاه اینترنتی داشته باشید، اولین هدف شما ایجاد فروشگاهی است که کاملا درست کار کند و محصولاتی داشته باشد که بتوان آن را خرید. همین و تمام.
کسب و کاری که فقط روی کاغذ درست کار کند را کسی جدی نمیگیرد. اگر استارتاپ هستید، رسیدن به mvp یا همان محصول اولیه قابل ارائه، اولین هدف شماست. با mvp راحتتر میتوانید جذب سرمایه کنید یا استارتاپتان را به مرحله تجاری شدن برسانید.
بدون سرمایه نمیتوان ادامه داد. اگر کسب و کار ما درست کار کند میتوانید به فروش امید داشته باشیم. اما اگر درست کار نکند، مثل چاهی میشود که همهی پولمان( یا سرمایه دیگران) را درونش میریزیم و خلاص. پس در قدم اول به جای ایدهالگرایی و افکار بلند مدت، فقط یک کسب و کار که کار کند و بفروشد را بسازید.
هدف دوم: سر به سر شدن کسب و کار
اگر کسب و کاری دارید که کار میکند و درآمد دارد، یعنی برایش هزینه کردهاید. حالا باید به نقطهای برسید که میزان درآمد شما با هزینهای که هر ما میکنید برابر باشد، این نقطهی سر به سر است و هدف بعدی شما رسیدن به این نقطه است. اگر به نقطه سر به سر نرسید، نهایتا چند سال طول میکشد تا کاملا شکست بخورید. شما حالا یک مقیاس دارید. میدانید که در ماه چقدر هزینه میکنید، برای سر به سر شدن باید چقدر درآمد داشته باشید و حداقل در ماه چند محصول بفروشید. پس در قدم بعدی فقط روی فروش خدمات یا محصول خود تا رسیدن به نقطه سر به سر تمرکز کنید.
اهداف بعدی: به فکر گسترش کسب و کارتان باشید
اگر در نقطهی سر به سر یا بالاتر هستید، حالا هم بازار را میشناسید، هم کسب و کارتان به درستی کار میکند و هم مشتری دارید. حالا شما یک سری میزان و مقیاس درست و ارزشمند برای تایین اهداف آیندهی کسب و کارتان دارید.
اینجا یک سوال مهم پیش میآید: ما برای مثال میدانیم که الان ماهی ۱۰ میلیون تومان فروش داریم، هدف بعدی چه عددی است؟ ۲۰ میلیون یا ۱۰۰ میلیون؟ چند درصد رشد در سال برای اهداف ما درست است؟ خب پاسخ به این سوال واقعا سخت است. ولی یک جمله ساده میتواند به ما کمک کند: اهداف نه باید آنقدر دور باشند که به آنها نرسیم و نه آنقدر نزدیک که خیلی راحت آنها را به دست بیاوریم. وقتی در این مرحله از کسب و کار هستید، حتما میدانید که کدام اهداف برای شما اولویت دارند و هر شاخص را چقدر باید گسترش دهید.
شاید فکر کنید که این نوع تقسیمبندی کمی سادهانگاری است یا خیلی از مسائل را پوشش نمیدهد. قبول دارم. اما در کل بیشتر کسب و کارهای کوچک حداقل در سال اول باید همین مسیر را بروند. با این دید شما میتوانید مهمترین چیزی که باید روی آن تمرکز کنید را پیدا کنید و نسبت به کسب و کارتان به جنبههای دیگر رسیدگی کنید. در تمام این مسیر، تایین اصلیترین مسئله و تایین زمانی برای رفع آن( deadline) مهمترین کار شما است.
اشتراک گذاری
علاقهمند به دنیای open source، وب و وردپرس