فهرست مطالب
هنگامی که شما تصمیم میگیرید یک کسب و کار برای خود راه اندازی کنید، یکی از مهمترین موضوعاتی که باید به آن توجه کنید، شناخت مخاطبین است. هیچ تفاوتی ندارد که کسب و کار شما آنلاین باشد یا آفلاین چرا که در هر صورت شما نیاز دارید مخاطبین خود را شناسایی کنید. به عبارت سادهتر در نظر بگیرید که قصد باز کردن یک مغازهی مبل فروشی را دارید. شما باید با توجه به موقعیت مکانی و میزان جمعیت آن منطقه، یک مکان مناسب را انتخاب کنید. انتخاب یک مغازه در منطقهی فروش لوازم ورزشی یا مواد غذایی انتخاب درستی نمیباشد زیرا مخاطبین شما برای خرید مبل به آن منطقه نمیروند. در کسب و کار آنلاین نیز به همین شکل است و باید قبل از راهاندازی یا در هنگام شروع فعالیت مخاطبین و حوزهای که میخواهید در آن فعالیت کنید را به خوبی بشناسید. به این امر در دنیای کسب و کار، پرسونای مخاطب میگویند. پرسونا (persona) به شما کمک میکند تا ماهیت کسب و کار خود را به خوبی بشناسید و با توجه به آن برای مشتریان مرتبط به مارکتینگ بپردازید. تا پایان این مقاله با ما همراه باشید تا به طور کامل بپردازیم به اینکه پرسونا چیست و چگونه باید از آن برای کسب و کار خود استفاده کنیم.
برای تعریف پرسونا عجله نکنید! قبل از شناخت مخاطبان خود باید خودتان را بشناسید. شاید با خود بگویید ما شناخت کاملی از خود و برندمان داریم اما مسئله به همین سادگی نیست. شناخت و تعریف برند خود را به این که محصولات یا خدمات شما چیست یا اینکه محصول شما چه قابلیتهای منحصر بفردی دارد محدود نکنید. حتما تاکنون شعار تبلیغاتی شرکت اپل را شنیدهاید: متفاوت فکر کنید (Think different). استیو جابز بنیانگذار اپل این شعار را برای بیان رسالت اصلی اپل انتخاب کرد. ایده او و تیم تبلیغاتیاش این بود که افراد بزرگی که جرات تغییر دنیا را دارند، افرادی هستند که متفاوت فکر میکنند.
به بیان دیگر، اپل قصد داشته با انتخاب این شعار بیان کند که ما دیدگاه متفاوتی نسبت به جامعه مخاطبان خود داریم و از طرف دیگر، مخاطبان ما کسانی هستند که تفکر و بینش متفاوتی دارند. رسالت ما تغییر نگرش جامعه نسبت به محصولات عادی و روزمره است و این کار را با ارائه محصولاتی متفاوت انجام میدهیم. از طرفی اگر شما جزء کسانی هستید که جرات تغییر دنیا را داشته و متفاوت فکر میکند، باید از محصولات ما استفاده کنید.
آیا شما توانستهاید به خوبی رسالت خود را تعریف کنید؟ آیا آنچیزی که به آن باور دارید میتواند دنیا را تغییر دهد؟ ارزشهایی که به آنها پایبند هستید چه هستند؟ بر روی حل چه مشکلاتی از جامعه هدف خود تمرکز کردهاید؟ راهحل شما برای حل این مشکلات چیست و این راهکارها چه تاثیر مثبتی بر روی زندگی مخاطبان شما خواهد داشت؟ ویژگیهای کار شما چیست و چه چیزی باعث برتری شما نسبت به رقبایتان خواهد شد؟
ما معتقدیم که بعد از پاسخ دادن به تمامی سوالات فوق، نوبت به این خواهد رسید که محصولات و خدمات خودتان را معرفی کنید. معرفی محصول و خدمت به جامعه مخاطبان قبل از تعیین دقیق و کامل رسالت شما و به صورت کلی بدون پاسخ به پرسشهای فوق هیچ ارزشی نخواهد داشت.
وقتی که صحبت از تولید محتوا میشود، یکی از مواردی که کمتر کسی به آن توجه میکند، مخاطبی است که قرار است محتوای ما برای او جذابیت داشته باشد و به نوعی با نوشتهی ما ارتباط برقرار کند. پرسونای مخاطب، تصویری غیرواقعی یا خیالی از مخاطب هدف ماست و به نوعی شخصیت مخاطب هدف را مشخص میکند. پرسونای مخاطب صرفا دربارهی خواننده یا مشتری خاص نیست، بلکه جمعی از تمام ویژگیهایی است که ما حس میکنیم بخش زیادی از خواننده یا مشتریان ما باید در آن اشتراک داشته باشند.
ما به پرسونای مخاطب یک اسم خیالی میدهیم، مشخصات ظاهری و رفتاری او را از طریق روشهای آماری به دست میآوریم و علایقش را شناسایی میکنیم. با در اختیار داشتن تمامی اینها، میتوانیم به موارد دیگری شامل هدف، مشکلاتی که آنها در مسیر پیدا کردن هدف (محتوا یا محصول ما) دارند و الگوهای رفتاری آنها در مواجهه با آن دست پیدا کنیم. میتوانید حتی برای این پرسونا یک چهرهی واقعی طراحی کنید. اگر فکر میکنید این کار کمی بیش از اندازه است، بد نیست بدانید که برخی از شرکتها از پرسوناهای خود مدلهای واقعی مقوایی درست کردهاند تا بتوانند شبیه به یک انسان واقعی جلوه کنند.
شما میتوانید با تعریف یک یا چند پرسونای صحیح و دقیق برای کسب و کار خود به رشد سریعتر آن کمک کنید. این مسئله دلیل بسیار روشنی دارد. اجازه دهید با یک مثال دیگر ضرورت تعریف پرسونا را برای شما روشنتر کنم.
فرض کنید شما صاحب یک کسب و کار خدماتی برای نظافت منازل هستید و چند وقت اخیر کسب و کار شما با روند نزولی کسب درآمد روبهرو بوده است. اینجا همان نقطهای است که به این نتیجه میرسید که باید تحولی در شیوه خدماتدهی به مخاطبان خود داشته باشید. این تحول میتواند با تعریف صحیح یک یا چند پرسونای مختلف همراه باشد. سومین مثالی که از پرسونا برای شما زدم یکی از مخاطبان مجموعه شماست. شما به غیر از نیاز اصلی مرضیه که تمیز بودن خانهاش است به چه نیاز دیگری توجه کردهاید؟ آیا میتوانید مایحتاج او را نیز تهیه و زحمت خرید خارج از منزل را برای او کم کنید؟ یا اینکه در صورت گرفتن خدمات بیشتر از یک میزان خاص، برای او تخفیفهای مناسبی قائل شوید؟
حتماً با این مثال متوجه شدهاید که اگر به شکلی صحیح مخاطبان خود و نیازهای آنها را شناخته باشید میتوانید از همین شخصیت و نیاز کسب درآمد کنید. فرصتهایی را ببینید که کسب و کارهای مشابه شما متوجه آن نشدهاند یا به شکل مناسبی به آن نیاز پاسخ ندادهاند.
ایدهی کلی از اینجا نشات میگیرد که ما با پرسونای هدف که در واقع یک شخص است، طوری رفتار میکنیم که انگار با یک خوانندهی واقعی روبهرو هستیم. این موضوع به ما کمک میکند تا بتوانیم در زمینهی بازاریابی، نحوهی برخورد صحیح و بهترین رویکرد نسبت به یک خواننده را پیدا کنیم و بتوانیم به بهترین شکل ممکن، پاسخگوی سوالات و مشکلات او باشیم.
شناسایی پرسونای مخاطب از این جهت حائز اهمیت است که تمام فعالیتها برای کارکرد سرویسهای ما و ارائهی خدمات به مخاطب را با نیازهای مخاطب همسو میکند. ممکن است ساده به نظر برسد اما اگر دقت کنیم متوجه میشویم که خیلی از شرکتهای بزرگ و موفق، سرویس و خدمات خود را متناسب با چیزی توضیح میدهند که میخواهند باشند، نه لزوما چیزی که مخاطب به آن نیاز دارد. این موضوع باعث میشود تا مردم با این شرکتها طوری برخورد کنند که انگار میدانند سرویسهای آنها شامل چه خدمات، محصولات یا محتواهایی میشود و وقتی که مردم به یکی از این موارد نیاز داشته باشند، دقیقا میدانند که باید سراغ کدام شرکت یا برند بروند.
مهمترین امر در نگه داشتن مخاطب یا مشتری، جلب اعتماد آنها به عنوان یک شرکت است و رسیدن به این هدف، ارتباط مستقیمی با نحوهی بازاریابی ما دارد. ابتدا مخاطبهای احتمالی ما با نیازهایی روبهرو میشوند که ما آنها را برطرف میکنیم و مطمئن میشویم که در نحوهی بازاریابی خود این موضوع را نشان دهیم. پس از آن، مخاطب به خودش اجازه میدهد تا نگاهی به سرویسهای ما برای رفع نیازش داشته باشد. در نتیجه شما به هدفتان رسیدهاید. ساخت پرسونا قبل از ایجاد استراتژی محتوایی، سرویسهای شما را به سمت موضوعاتی میبرند که میتوانند خدماتی را ارائه کنند تا در نهایت نیاز مخاطبان هدف را تامین کنند.
معیارهای مهم شناسایی مخاطب هدف
مخاطب هدف به معنای گروهی از یک جامعهی آماری از مخاطبانی است که به نوعی با محتوای شما سر و کار دارند.این مخاطبان گروهی از مردم را تشکیل میدهند که به محتوا، محصول یا سرویس شما علاقهمندند و به واسطهی مشخصات مشترکی دور هم جمع شده و یک جامعهی آماری را تشکیل دادهاند.
تحقیق و شناسایی مخاطب هدف، کار سخت یا پیچیدهای نیست. شناسایی مخاطب هدف به طور کلی در مورد تمرکز بیشتر در راه رسیدن به هدف اصلی یعنی رساندن محتوا به دست مخاطب است. در ادامه با به همراه هم مسیر شناسایی مخاطب هدف را بررسی میکنیم:
چه کسی بیشتر از همه با سایت و برند ما درگیر است؟ قطعا کسانی که همین حالا هم مخاطب یا مشتری ما هستند. با همین آدمها شروع میکنیم چون علاوه بر این که ما را دنبال میکنند، به طور خاص نسبت به هر اتفاقی بازخورد میدهند و به طور کلی برای ما سودمندترین دنبالکنندهها به حساب میآیند. آدمهایی که پس از این قرار است به مخاطب ما تبدیل شوند، ویژگیهایی شبیه با مخاطبهای فعلی دارند، پس بررسی را با آنها شروع میکنیم:
در نهایت آمار و ارقامی که از مخاطبان فعلی خود به دست میآوریم، بخش زیادی از هویت مخاطب هدف را تعیین میکند.
تعریف پرسونا به معنای تعریف مخاطبین آینده کسب و کارتان است که باید به آن ها دقت کنید.
بازخورد مخاطبان یکی از مهارتهایی است که به اسم Social listening در لاتین معروف است و فیدبک مخاطبان در مورد تجارت، صنعت و محصولات ما را به ما میرساند. دنبال کردن هشتگها و عبارات کلیدی مرتبط با کار شما، نشان میدهد که مردم در مورد کسب و کار ما و کسب و کارهای مشابهی که در این فضا رقابت دارند، چه فکری میکنند. ممکن است حتی هدف هشتگ و عبارات کلیدی ما نباشیم اما دنبال کردن این آمار اجتماعی راهی خوب و موثر برای پیدا کردن سلیقه و بازخورد مخاطبان و در نهایت ایجاد پرسونا ایده آل است.
معیارهای ایجاد یک پرسونای خوب
با دنبال کردن بازخورد پرسونای مخاطب، علاوه بر این که نظر آنها را میشنویم، هشتگ و کلمات کلیدی مرتبط را پیدا میکنیم تا گسترهی کلماتی که باید با آنها کسب و کار خود را جلو ببریم را وسیعتر کنیم.
حالا که میدانیم مخاطب ما چه بازخوردی نسبت به محتوا یا محصولات ما نشان میدهد، باید راههای ارتباطی و دریچههایی که از سوی آنها بازدید بیشتری میگیریم را شناسایی کنیم. یکی از این ابزارها، گوگل آنالیتیکس است که میتواند به ما بگوید که ترافیک خارجی بیشتر از سمت چه پلتفرمهایی، مخاطب را به سمت کسب و کار ما کشانده است. با کمک این پارامترها میتوانیم بفهمیم که اگر مخاطبان بیشتری از اینستاگرام نسبت به توییتر وارد سایت ما میشوند پس اینستاگرام راه ارتباطی موثرتری برای ساخت یک دریچه به وبسایت و محتوا یا محصول ما است.
احتمال زیادی وجود دارد که بخش زیادی از محتوای تولیدی ما، با رقیبانمان همپوشانی داشته باشد. بنابراین همیشه بهتر است تا راههایی که رقیبان ما از طریق آن به موفقیت رسیدهاند را بررسی و دنبال کنیم. پیشتر به دنبال کردن هشتگ و کلمات کلیدی برای پیدا کردن بازخورد مخاطب در فضای مجازی اشاره کردیم اما با این کار میتوانیم با یک تیر دو نشان بزنیم و عملکرد رقیبان تجاری خودمان هم بررسی کنیم و ببینیم که آنها روی کدام راه ارتباطی از مخاطبشان کار کردهاند و چه بازخوردی روی کلمات کلیدی مختلف یا موتورهای جستجو مثل گوگل گرفتهاند.
ابتدا لازم است که به درک خوبی از این موضوع برسیم که محصول، سرویس یا محتوای ما کدام یک از کارهای زیر را برای مخاطب ما انجام میدهد؟
آیا میتوانیم به مخاطبمان برای حل کردن چالشهایش کمک کنیم یا مشکلات او را برای دنبال کردن ما به حداقل برسانیم؟ شاید هم به او برای رسیدن به هدفش کمک کنیم. ما باید لیستی از تمام منافعی که محصول یا محتوای ما برای مخاطب دارد را داشته باشیم تا روی آن فکر کنیم. حل کردن و روشنسازی این منافع، به ما کمک میکند که اطلاعات خوبی در مورد مخاطب هدف و پرسونای مخاطب به دست آوریم.
صرف نظر از این که در چه صنعتی کار میکنیم یا چه سرویس و محتوایی ارائه میدهیم، تمام استراتژیهای بازاریابی حول یک محور میچرخد و آن هم شناخت مخاطب است. همه میدانیم که اهمیت پرسونای مخاطب تا چه اندازه بالاست و چرا باید مخاطب خود را بشناسیم. با این حال، تکلیف کسانی که مخاطب هدف ما نیستند اما ما را دنبال میکنند چه میشود؟ زمان و انرژی دو منبع ارزشمندی هستند که تمام ما باید مطمئن شویم تا جای ممکن از آنها درست استفاده کنیم. در نتیجه، حیاتیترین کار برای حفظ یک تجارت این است که تا جای ممکن روی بالاترین کیفیت و سودمندترین سرنخها تمرکز کنیم.
درست همانطور که مخاطب هدف کمک میکند تا ایدهی بهتری از یک پرسونای ایدهآل داشته باشیم، یک پرسونای منفی (که به نام پرسونا اقلیت هم شناخته میشود) کمک میکند تا متوجه شوید چه کسانی در واقع مخاطب سرویس یا محصول شما نیستند.
با هم بررسی میکنیم که چرا یک پرسونای منفی برایمان ارزشمند است و چه کمکی به استراتژی کلی ما چه در بحث فروش و چه در بحث بازاریابی میکند. سه دلیل مهمی که ما به پرسوناهای منفی احتیاج داریم:
شناخت پرسونای منفی در ابتدا کمک میکند تا متوجه شویم که وقت با ارزشمان را برای استراتژیهایی که پرسوناهای منفی را به ما جذب میکند، هدر نمیدهیم. معمولا تیم فروش و بازاریابی همیشه در انتهای ماه با هم این درگیری را دارند که شیوهی عملکرد کدام تیم باعث موفقیت یا عدم موفقیت شده است. دنبال کردن رفتار پرسونای منفی به این معناست که در زمان و هزینه به شکل قابل توجهی صرفهجویی میشود و مهمتر از همه، مخاطبهایی برای ما میمانند که ما آنها را میخواهیم. برخورد کردن با مشتریها به صورت صفر و یکی، تیمهای بازاریابی و فروش شما را از نتایج خاکستری دور نگه میدارد و در این سناریو، همه برندهاند!
سریعترین راه برای تمام کردن بودجهی بازاریابیمان چیست؟ بازاریابی کردن برای همه! اگر بخواهیم با این راه، همه را به محصولی که داریم جذب کنیم، هم مخاطب هدف را از دست میدهیم هم بودجه. بگذارید بهتر بگویم؛ دانش این که بازاریابی را برای چه کسی انجام ندهیم، به اندازهی دانش این که بازاریابی را برای چه کسی انجام دهیم اهمیت دارد. پرسوناهای منفی بودجهی بازاریابی ما را همواره از بین میبرند و دلیل اصلی آن موارد زیر است:
هر چقدر که میخواهید با امور مشتریان یا امور مالی صحبت کنید. آنها همیشه مثالهای متعددی برای این موضوع دارند که چرا همیشه نمیتوانیم همهی مردم را تبدیل به مخاطب خود کنیم. یک پرسونای منفی مجموعهای از رفتار، جوامع آماری و سناریوهای واقعی را به شما منتقل میکند که پیدا کردن مسیر برای شناسایی مخاطب هدف و پرسونا ایدهآل را زیر سوال میبرد. یک پرسونا منفی چون جزو اقلیتهای دنبالکنندگان شما حساب میشود، احتمالا به دلایل مختلفی به وجود میآید و معمولا با پرسوناهای منفی مشخصات رفتاری متفاوتی دارد. با این حال سناریوهای مختلفی برای تیم ما به وجود میآید که نشاندهندهی وجود پرسونای منفی در مسیر یک مجموعه است.
در ادامه تعدادی از این سناریوها را بررسی میکنیم:
بهترین کار در مواجهه با پرسونا منفی، ارائهی این اطلاعات و بررسی چنین سناریوهایی در بلندمدت در کنار تیم مارکتینگ است.
دنیای امروز دنیای تخصص و رقابت است و نمیتوان انتظار داشت تنها با ارائه تعدادی محصول یا خدمت طیف وسیعی از افراد را جذب برند خودمان کنیم. از همین رو باید ابتدا با شناخت دقیق خودمان بر اساس معیارهایی که بالاتر توضیح دادم و سپس با شناخت دقیق جامعه هدفمان، کالاها و خدمات مناسب آنها را ارائه دهیم. بهترین روش برای شناخت مخاطب مصاحبه است که اینکار را میتوان از کانالهای مختلفی به شکل حضوری و غیر حضوری انجام داد. نتیجهی انجام تمام امور گفته شده فوق، تعریف یک یا چند پرسونا یا شخصیت فرضی خواهد بود که هرکدام بخشی از جامعه هدف ما را تشکیل میدهند. درصورتیکه از این دادهها و اطلاعات در مورد مخاطبانمان به خوبی استفاده کنیم میتوانیم محصولات و خدماتی را برای آنها ارائه دهیم که نیازها و مشکلات روزمرهشان را برطرف کند.
آیا این مقاله برای شما مفید بوده است؟ آیا میتوانید همین حالا یک پرسونا مناسب برای کسب و کار خود ایجاد کنید؟ نظرات خودتان را دربارهی این مقاله و همچنین سوالاتتان را در زیر همین پست با ما و دیگر همراهان همیار آکادمی به اشتراک بگذارید.
کارشناس سئو و دیجیتال مارکتینگ
سلام وقت بخير من چندخطی از یکی از مقالات وبسایت شما بدون ذکر منبع استفاده کردم، میخواستم حلالیت بگیرم
پاسخ