مطالعات نشان میدهد که مدیران، کارآفرینان و صاحبان کسب و کار برای موفقیت در بیزینس نیاز به چند هوش از جمله هوش ریاضی (منطقی) و احساسی (هیجانی) دارند. یکی از مهمترین هوشها که توانایی ما را در مدیریت کسب و کار بالا میبرد و باعث میشود که کسب و کار خود را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنیم، هوش مدیریتی (Managerial quotient یا Managerial intelligence) است. اگر مدیران از چنین هوشی برخوردار باشند، میتوانند بهرهوری سازمان را بالا ببرند، فرایندهای سازمانی را بهبود ببخشند و کسب و کار خود را شکوفا کنند. در این مقاله قصد داریم در مورد هوش مدیریتی (Managerial intelligence) صحبت کنیم و ابعاد مختلف آن را آشکار کنیم. در صورتی که صاحب یک کسب و کار هستید، در یک سازمان سمت مدیریتی دارید یا اینکه تاکنون کارمند بودهاید و در آینده قرار است در یک جایگاه مدیریتی قرار بگیرید، تا پایان این مقاله با ما همراه شوید؛ چون هدف ما در این مقاله کمک به موفقیت شما در زمینه مدیریت است.
هوش مدیریتی چیست؟
علم مدیریت نوین نشان میدهد که افراد برای موفقیت در مدیریت یک سازمان یا کسب و کار به هوشهای مختلفی احتیاج دارند و یکی از این هوشها، هوش مدیریتی است. هوش مدیریتی، کلکسیونی از هوشهای منطقی (ریاضی)، هیجانی، سیاسی، جسمانی و معنوی است و باعث میشود که مدیران خیلی هوشمندانه و آگاهانه عمل کنند. اگر بخواهیم خیلی خلاصه این هوش را تعریف کنیم، تصویر زیر گویای همه چیز است:
این نوع هوش به ما کمک میکند که بتوانیم هم روی خودمان و هم روی کسب و کارمان مدیریت قوی و کامل داشته باشیم و همه چیز را در کنترل خود بگیریم و اجازه ندهیم که کنترل اوضاع از دستمان خارج شود. مشکلی که در بسیاری از مدیران وجود دارد، این است که این پنج هوش را در کنار هم ندارند و به همین خاطر هم نمیتوانند آنگونه که خودشان میپسندند کسب و کارشان را مدیریت و هدایت کنند. مدیران باید تلاش کنند که روی پنج مولفه اصلی هوش مدیریتی کار کنند و این پنج مولفه را در وجود خود ارتقا دهند. در ادامه هر کدام از این پنج مولفه را معرفی و پیرامون آن توضیح خواهیم داد:
1. هوش منطقی یا ریاضی (IQ)
هوش منطقی با عنوان هوش ریاضی، هوش عقلایی و بهره هوشی هم شناخته میشود و وقتی عامه مردم در مورد هوش صحبت میکنند، منظورشان همین نوع از هوش است. تا چند سال پیش بسیاری از متخصصان تصور میکردند که فقط باید همین هوش را بسنجند و اگر مقدار این هوش در کسی بالاتر بود، تصور میشد که او میتواند مدیر بهتری باشد. سالها بعد متوجه شدند که ممکن است مقدار IQ در کسی بسیار بالا باشد ولی این فرد توانایی ندارد که هیچ کسب و کاری را مدیریت کند. در واقع بالا بودن بهره هوشی یا هوش منطقی هیچ ارتباطی با موفقیت در زندگی اجتماعی وی ندارد. بنابراین باید اصل زیر را برای مدیریت در نظر بگیریم:
یک مدیر خوب و توانمند حتماً هوش منطقی یا بهره هوشی (IQ) بالایی دارد ولی هر کس که هوش منطقی بالایی دارد، حتماً مدیر خوب و کارآمدی نیست.
چند راهکار برای افزایش هوش منطقی
در صورتی که قصد دارید هوش منطقی خود را افزایش دهید و از این راه هوش مدیریتی خود را بهبود ببخشید، راهکارهای زیر واقعاً کارآمد هستند:
- با ریاضی آشتی کنید و گاهی مسئله حل کنید.
- مطالعات اقتصادی داشته باشید.
- استفاده از گوشی هوشمندانه را متعادل کنید.
- ورزش کنید.
- خواب کافی داشته باشید.
- غذاهای مناسب مصرف کنید.
2. هوش هیجانی یا عاطفی (EQ)
یکی دیگر از هوشهای بسیار مهم که برای رسیدن به موفقیت، نیاز مبرمی به آن داریم، هوش هیجانی یا عاطفی است. با این هوش میتوانیم احساسات خودمان و دیگران را خیلی بهتر درک کنیم. معاملهگران و کسانی که در بورس و فارکس فعالیت دارند، باید سعی کنند که هوش هیجانی خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهند؛ زیرا اگر هوش هیجانی آنها پایین باشد، تصمیمات عجولانه میگیرند و ممکن است سرمایه خود را به خطر بیندازند. این هوش برای مدیران هم بسیار مهم است و موفقیت آنها را تحت الشعاع قرار میدهد.
مدیران باید به خوبی احساسات خودشان و دیگران را درک کنند و بتوانند این احساسات و هیجانها را تحت کنترل خود دربیاورند. دنیل گلمن به عنوان یکی از بزرگترین پژوهشگران حوزه مدیریت و رهبری بر این باور است:
کارآمدترین رهبران کسب و کار در یک ویژگی کلیدی مشابه هستند، همه آنها درجه بالایی از آنچه را که تحت عنوان هوش هیجانی شناخته میشود در خود دارند. تحقیقات من، همراه با سایر مطالعات اخیر، به وضوح نشان میدهد که هوش هیجانی شرط رهبری است. شخص شاید بهترین آموزشها را بگذراند، ذهنی نافذ، تحلیلگر و ایدههای ناب و هوشمندانه داشته باشد ولی اگر هوش هیجانی بالایی نداشته باشد، نمیتواند یک رهبر خوب و کارآمد باشد.
روش های تقویت هوش هیجانی
- برای بالا بردن هوش هیجانی باید روش حل مشکلات و تعارضات را به خوبی یاد بگیرید. وقتی بتوانید اختلافات خود را با دیگران رفع کنید، میتوانید در مدیریت سازمان و کسب و کار هم خیلی بهتر و موفقتر باشید.
- دومین راهکار برای ارتقای هوش هیجانی و در نتیجه هوش مدیریتی این است که مهارتهای اجتماعی را یاد بگیرید و این مهارتها را در وجود خود تقویت کنید. مهارتهای اجتماعی برای یک مدیر خیلی مهم است و اگر مدیر این مهارتها را به خوبی بلد باشد، میتواند حضوری مثبت و موثر در سازمان داشته باشد.
- سعی کنید نقاط ضعف عصبی خود را پیدا و روی آنها کار کنید. مدیری که هوش هیجانی بالایی دارد، میداند که چه چیزهایی او را عصبانی میکند و همچنین میداند که برای فروخوردن و مدیریت خشم خود باید چه کاری انجام دهد.
- شیوه تحسین کردن دیگران را یاد بگیرید. بسیاری از مدیران فقط یاد گرفتهاند که چگونه از کارکنان خود انتقاد کنند ولی واقعاً نمیدانند که گاهی لازم است کارکنان خود را تحسین کنند. یک مدیر هنرمند، مدیری است که میداند چگونه کارکنان را تحسین کند.
3. هوش سیاسی (PQ)
برای ارتقای هوش مدیریتی باید هوش سیاسی (Political Quotient) خوبی داشته باشید. برخی مدیران هوش منطقی و هیجانی بالایی دارند ولی چون هوش سیاسی پایینی دارند، نمیتوانند در کسب و کار خود موفق شوند و کسب و کار را آنگونه که شایسته است، هدایت کنند. برخی از کارشناسان و متخصصان به هوش سیاسی، هوش تدبیری میگویند. مدیری که هوش تدبیری یا هوش سیاسی بالایی دارد، میداند که با هر کارمند چگونه رفتار کند. یک مدیر کسب و کار میداند که در برابر مخاطبان یا مشتریان چه سیاستی را اتخاذ کند.
برخی دیگر از متخصصان علم مدیریت نوین، هوش تدبیری یا سیاسی را مدیریت رفتار سازمانی میدانند و بر این باور هستند که هر مدیر باید بداند که در محیط کار و در اجتماع چگونه رفتار کند تا در ارتباط با افراد مختلف، کارکنان و سایر مدیران سازمان، موفق باشد. مدیران دارای هوش سیاسی بالا خیلی خوب از پس روابط خود برمیآیند و میدانند که باید در هر موقعیت با افراد مختلف چگونه رفتار کنند. اگر میخواهید روابط بهتر، مفیدتر و سازندهتری با مشتریان خود داشته باشید، حتماً هوش تدبیری خود را بالا ببرید. در واقع تلاش کنید که خودتان را با درک، فهم و سواد مشتری هماهنگ کنید. اگر میخواهید این نوع هوش را در خود ارتقا دهید و به هوش مدیریتی بالاتری برسید، باید با فرهنگهای مختلف آشنا شوید. معمولاً هوش سیاسی با گذر زمان، مطالعه و تجربهاندوزی تقویت میشود.
4. هوش جسمانی (BQ)
پیشینیان ما همواره یک جمله را به ما گوشزد میکردند: «عقل سالم در بدن سالم است.» بنابراین اگر به دنبال موفقیت در زمینه مدیریت، ارتباط خوب با کارمندان و افزایش بهرهوری کسب و کار و سازمان خود هستید، باید سلامت جسمانی خود را تقویت کنید. منظور از هوش جسمانی (Body Intelligence) هم این است که نسبت به جسم و بدن خود آگاهی داشته باشیم و برای بهبود وضعیت جسمانی خود تلاش کنیم. مدیری که برای جسم خود زمان میگذارد، روحی بزرگ و قدرتمند پیدا میکند، میتواند روابط خوبی داشته باشد و تصمیمات درستتر و منطقیتری را اتخاذ کند. کسی که روی جسم خودش کار میکند، مغزی پویا و توانمند دارد و میتواند در لحظات بحرانی، کشتی سازمان را همچون ناخدایی دانا در مسیر درست و هوشمندانه هدایت کند.
پیش از این اعلام کردیم که هوش مدیریتی برای ما مشخص میکند که چقدر روی خودمان و محیطمان (کسب و کار یا سازمان) تسلط و کنترل داریم. وقتی روی جسم خود کار میکنیم، روی خودمان تسلط پیدا میکنیم و با تسلط روی خودمان میتوانیم کسب و کارمان را هم خیلی بهتر مدیریت کنیم. در کتاب باشگاه پنج صبحی ها، نویسنده از قانون 20/20/20 برای رسیدن به موفقیت استفاده میکند. او بر این باور است که باید ساعت پنج صبح از خواب برخیزیم و پس از بیست دقیقه ورزش کنیم تا از نظر جسمانی قوی شویم. پس از آن بیست دقیقه وقت خود را صرف امور معنوی کنیم و در نهایت بیست دقیقه دانش و آگاهی خود را از طریق مطالعه ارتقا ببخشیم. بنابراین آمادگی و سلامت جسمانی هم باعث سلامتی و طول عمر ما میشوند و هم به موفقیت ما کمک میکند.
بنابراین اگر میخواهید هوش جسمانی (BQ) خود را تقویت کنید، سعی کنید که هر روز بخشی از زمان خود را به ورزش اختصاص دهید. مدیرانی که معمولاً زمان خود را پشت میز سپری میکنند، پس از مدتی با مشکلات زیادی از نظر جسمی روبرو میشوند. این دسته از مدیران باید تلاش کنند که روزانه 60 تا 75 دقیقه از زمان خود را صرف سلامتی و تقویت هوش جسمانی خود کنند. توجه داشته باشید که افزایش هوش جسمانی باعث تناسب اندام، افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس ما میشود، همچنین باعث میشود روابط بهتری با اطرافیان خود داشته باشیم.
5. هوش معنوی (SQ)
آخرین مولفه هوش مدیریتی، هوش معنوی (Spiritual Intelligence) است که تأثیر بسیار مهمی در موفقیت و مهارت ما در مدیریت دارد. کسی که میخواهد هوش مدیریتی خودش را ارتقا دهد، باید روی جنبه معنوی زندگی خودش کار کند. این هوش مخصوص انسان است و با ارزشها و تعهدات انسان ارتباط دارد. هر چه هوش معنوی شما بیشتر باشد، میزان تعهد به اخلاق و درستکاری در شما بیشتر میشود و از این رو اطرافیان هم خیلی راحتتر به شما اعتماد و از سخنان شما پیروی میکند. معمولاً مدیران معنوی، عملکرد بهتری هم در زمینه مدیریت دارند.
هوش معنوی به طور مستقیم روی نگرش انسان تأثیر میگذارد. انسانی که از نظر معنوی قدرتمند باشد، مشکلات را جادهای به سوی موفقیت خود میبیند و سعی میکند که با حل مسائل و مشکلات، راه خود را به سوی موفقیت هموار کند. از این رو است که شرکتهای بزرگ تمایل دارند افرادی با هوش معنوی بالا استخدام کنند؛ چون میدانند که این افراد میتوانند از پس هر مشکل و چالشی بربیایند. هوش معنوی روی صداقت فرد هم تأثیر دارد. مدیری که هوش معنوی بالایی دارد، سعی میکند با کارمندان و مشتریان صادق باشد و اطلاعات درست را در اختیار آنها قرار دهد. از این رو کارمندان هم به او اعتماد میکنند و روابط خوبی با او دارند. همچنین مشتریان او را مرجع سوالات خود میدانند و سعی میکنند که محصولات مورد نیاز خود را از او خریداری کنند.
برای رشد و ارتقای هوش مدیریتی در خود سعی کنید دقایقی در روز را به مدیتیشن و عبادت اختصاص دهید و متنهای فلسفی و اخلاقی مطالعه کنید. همچنین سعی کنید یک سری ارزش اخلاقی و معنوی برای خودتان در نظر بگیرید و تا حد امکان به این اصول پایبند باشید. همچنین سعی کنید که به خودشناسی و خودآگاهی برسید و زخمهای عاطفی و احساسی خود را درمان کنید. این اقدامات هم شما را از نظر معنوی تقویت میکند و هم باعث میشود زندگی زیباتر و پربارتری داشته باشید.
تا به اینجای کار تلاش کردیم که در مورد مولفههای هوش مدیریتی صحبت کنیم و ببینیم که این هوش چه خصوصیات و بخشهایی دارد. همچنین سعی کردیم که برای تقویت هر کدام از مولفههای هوش مدیریتی یک سری راهکار ارائه دهیم. در بخش بعدی مقاله میخواهیم به مفهوم مدیریت بپردازیم چرا که یک مدیر موفق باید اصول و پایههای اساسی مدیریت را بلد باشد و سپس سراغ ارتقای هوش مدیریتی خودش برود.
اصول و پایه های دانش مدیریت
مدیریت در واقع ترکیبی از علم و هنر است. مدیر کسی است که میتواند منابع انسانی و مالی را در جهت رسیدن به هدف هدایت کند و در مسیر تحقق اهداف، بهترین کارایی ممکن را از خود به نمایش بگذارد. در صورتی که میخواهید هوش مدیریتی خود را ارتقا دهید، باید ابتدا دانش مدیریت را در خود نهادینه کرده باشید. دانش مدیریت از یک سری اصول تشکیل شده که در ادامه به آنها اشاره شده است:
- مدیران با کمک برنامهریزی، اهداف سازمان را مشخص و راه رسیدن به آنها تعیین میکنند.
- مدیر باید بتواند منابع را به گونهای سازماندهی کند که رسیدن به هدف با حداکثر کارایی میسر شود.
- یکی دیگر از وظایف مهم مدیر، کنترل و نظارت است. بدون کنترل و نظارت، مشکلات مسیر رفع نمیشود و نمیتوان فهمید که کارها به صورت درست یا اشتباه انجام میشود.
- یکی دیگر از کارهایی که مدیران موفق انجام میدهند، رهبری است. مدیر با مهارت رهبری، کارکنان را به سمت تحقق اهداف سازمانی و رشد شخصی سوق میدهد.
- مدیر کسی است که باید در کسب و کار و سازمان تصمیمگیری کند. مدیران با مشورت با افراد آگاه، اعضای تیم و بررسی و تحلیل شخصی سعی میکنند که تصمیمهای درستی بگیرند.
- یکی دیگر از وظایف مدیر برقراری ارتباط بین اعضا و واحدهای سازمان است. مدیر باید تلاش کند که روابط خوبی با بخشهای مختلف داشته باشد و بین واحدهای مختلف سازمان، ارتباط هوشمندانهای برقرار کند تا این واحدها به هماهنگی برسند و سازمان را به هدف نهایی برسانند.
برای رسیدن به موفقیت، روی هوش مدیریتی خود کار کنید
در صورتی که تمایل دارید به یک مدیر موفق و توانمند تبدیل شوید و به رشد و ارتقای کسب و کار و سازمان خود کمک کنید، تلاش کنید که اصول و پایههای دانش مدیریت را در خود تقویت کنید. برای ارتقای دانش مدیریت، یک برنامه یادگیری مستمر برای خود طراحی کنید تا همیشه در حال یادگیری باشید و دانش تخصصیتان بهروز باشد. توجه داشته باشید که یک مدیر برتر در کنار دانش تخصصی عالی، هوش مدیریتی بالایی هم دارد. هوش مدیریتی به ما کمک میکند که روابط بهتری با مشتریان و کارمندان داشته باشیم و تصمیمات بهتری بگیریم. اتخاذ تصمیمهای بهتر باعث اعتمادسازی، افزایش فروش و در نهایت موفقیت بیزینس ما میشود.
در صورتی که این مقاله برای شما موثر و مفید بود، پیشنهاد میشود مقاله هوش مالی را مطالعه کنید تا با یکی دیگر از هوشهای مهمی که هر مدیری باید آن را در وجود خود ارتقا و پرورش دهد، آشنا شوید. با توجه به مباحثی که در مورد هوش مدیریتی مطرح شد، احساس میکنید که کدام یک از مولفههای هوش مدیریتی در شما پررنگتر و کدامیک کمرنگتر است؟ از نظر شما ضعف بسیاری از مدیران در کدامیک از مولفههای هوش مدیریتی است؟ شما برای ارتقای هوش مدیریتی خود از چه روشها و راهکارهایی استفاده میکنید؟ لطفاً نظرها و پیشنهادهای خود را با ما و همراهان همیار آکادمی در زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
اشتراک گذاری
آدميزاد فقط با آب و نان و هوا نيست كه زنده است. آدم به عشق آدم زنده است. من عاشق نوشتن و خواندنم؛ نوشتن و خواندنی که سایر انسانها را داناتر و تواناتر کند!