کتاب فرمول یک اثر برجسته از دانشمند شبکه، آلبرت لزلو است که در آن به بررسی افراد موفق با استفاده از علوم دادهای میپردازد. اندازه گیری موفقیت بستگی به چشم انداز شما دارد. ممکن است موفقیت را با پول یا خیلی چیزهای دیگر بسنجید اما اگر شما به عنوان یک میلیونر تنها بمیرید، باز موفق بودهاید؟ نه، شما خودتان نمیتوانید موفقیتتان را اندازه گیری کنید.
رد بارون در مقابل دیگر افراد
نحوه عملکرد شما، موفقیت شما را تعیین میکند اما این عملکرد به مخاطب بستگی دارد. لزلو در کتاب فرمول با یک مثال خوب به نحوه نگاه ما نسبت به موفقیت میپردازد. رِد بارون یک خلبان بسیار مطرح بود که سالها پیش تصمیم گرفت با رنگ کردن هواپیما خود به رنگ قرمز وارد آسمان شود و این کار او، به هر خلبان دشمن این جرات را میداد تا به او حمله کنند. بارون بیش از ۸۰ پیروزی موفق در آسمان دارد. ما این باور را داریم که بارون بهترین خلبان همهی دورانهاست اما واقعیت این است که او حتی بهترین خلبان جنگ جهانی اول هم نبوده است. رِنه فونک فرانسوی در جنگ جهانی اول، ۱۴۲ پیروزی داشت که بسیار خارقالعاده است. با این حال ما زیاد از فونک نشنیدهایم و بالون را به عنوان یک فرد موفق میشناسیم.
چرا نگاه ما نسبت به موفقیت اشتباه است؟
اول از همه چیزی که بارون را موفقتر نشان داد، برجسته بودن او بود و کارهایش فراتر از حد بود. اما نکتهی اصلی که بین این دو در میزان شناخته شدن، تفاوت ایجاد کرد، استفاده بارون از شبکههای خود بود. هنگامی که یک فرد به موفقیت میرسد، تصور ما این است که او همچنان موفق است و آن را مانند یک گلوله برفی در نظر میگیریم که با پایین آمدن از کوه، همچنان بزرگتر میشود. این تصور اشتباه ما است که اگر فرد موفقی را دیدیم، او را در آینده نیز موفق میدانیم.
قانونهای موفقیت؛ نه ویژگیهای موفقیت
لزلو توضیح میدهد که ۵ قانون برای موفقیت وجود دارد و او از این اصطلاح استفاده میکند زیرا تحقیقات او نشان داد که این ۵ مورد فقط ویژگیهای موفقیت نیستند. آنها در حال تغییر قوانین علمی به اندازه تغییر قوانین جاذبه هستند.
قانون اول: عملکرد باعث موفقیت میشود اما وقتی قابل اندازهگیری نباشد، شبکهها موفقیت را برای شما به همراه میآورند
بازی تنیس کاملا به عملکرد شما بستگی دارد و شبکه شما، به شما در پیروزی مسابقه کمک نمیکند. نقطهیی مقابل آن هنر است. هنرمندان تنها با عملکردشان، موفقیت را بدست نمیآورند و شبکه به آنها کمک میکند. به عنوان مثال یک سوپ مارک کَمپبل ممکن است در داخل فروشگاه یک دلار ارزش داشته باشد اما همان سوپ را اگر یک هنرمند آن را نقاشی کند، ممکن است میلیونها دلار به فروش برسد. شما نمیتوانید سوپ درون نقاشی را بخورید، پس چرا نقاشی آن هنرمند تا این حد ارزش دارد؟ تنها به خاطر شبکهای است که به او به عنوان اهرم از آن استفاده کرده است.
لزلو در کتاب فرمول، داستان اولین همایش علمی خود را نیز روایت میکند. او قهرمان زندگی خود را که یک دانشمند بود و قبلا نیز هرگز او را ملاقات نکرده بود را به یک ناهار دعوت میکند که با پاسخ منفی او مواجه میشود. اما آن دانشمند برای شام وقت آزاد داشت. شبکه لزلو اینجا منفجر شد و او توانست با استفاده از شبکههای خود، موفقیت کسب کند.
بنابراین به زبان ساده، عملکرد شما مربوط به شماست و موفقیت شما نیز مربوط به ماست.
قانون دوم: عملکرد محدود است اما موفقیت بی حد و مرز است
تفاوت اساسی در راس هر حرفهای وجود دارد. به عنوان مثال، تفاوت بین حداکثر سرعت دویدن در صدم ثانیهها است. بدن انسان فقط میتواند خیلی سریع حرکت کند اما جوایزی که به یک شمارهی یک تعلق میگیرد، غیرقابل اندازه گیری است. سریعترین فرد در جهان اوسین بولت است. او میتواند با سرعت ۲۸ مایل در ساعت بدود. نفر دوم چه کسی است؟ ممکن است کمتر کسی آن را بشناسد اما آن فرد نیز میتواند با سرعت ۲۸ مایل در ساعت نیز بدود.
قانون سوم: سازگاری ضربدر موفقیتهای گذشته مساوی است با موفقیتهای آینده
در اینجا لزلو به طور متناوب به کیفیت و سازگاری اشاره میکند. این یکی از ناامیدکنندهترین قوانین میباشد زیرا برای موفقیت در آینده، باید در گذشته موفق باشید. لزلو این موضوع را در این قانون مطرح میکند که مردم چیزی را دوست دارند که دیگران دوست دارند. در یک آزمایشی از افراد خواسته شد تا یک اهنگی را دانلود کنند و میزان دانلود هر آهنگ، نشان میداد که آن آهنگ مورد پسند قرار گرفته شده است.
تعداد دانلودها اما خصوصی بود و منتشر نشد اما افراد میتوانستند بعدا به آهنگهایی که دوست داشتند رای بدهند و رای گیریها توسط تمامی افراد دیده میشد. بنابراین باید میزان تعداد دانلود نیز با میزان رای برابر باشد اما چنین چیزی نیست. وقتی افراد دیدند که یک اهنگ توسط دیگران در رتبه بندی خوبی قرار گرفته، آن آهنگ را خوب ارزیابی کردند. مردم آنچه را که افراد دیگر دوست دارند، دوست دارند، حتی اگر خوب هم نباشد.
لحظه انیشتین
کتاب فرمول با داستان انیشتین به پایان میرسد. انیشتین در ابتدا مورد علاقه آمریکاییها نبود زیرا در بین افراد نخبه، فرد شناخته شدهای نبود. اما وقتی که او به امریکا امد، همه چیز تغییر کرد. وی در نیویورک با استقبال کم نظیر هوادارانش روبرو شد. مردم در حالی که او از خیابان رد میشد او را تحسین میکردند. هنگامی که مطبوعات با او روبرو شدند، وی را مهربان و مشتاق به تدریس زبان انگلیسی معرفی کردند. حالا هر کجا که انیشتین میرفت، او یک فرد مشهور بود. این عناصر قوانین موفقیت را برآورده میکنند.
بهترین ترجمه کتاب فرمول
انتشارات نشر نوین یکی از انتشارات پیشرو در حوزهی ترجمهی کتابها در حوزهی کسب و کار و رشد فردی است که بهترین ترجمه کتاب فرمول را نیز روانه بازار کرده است. این کتاب توسط حامد رحمانیان ترجمه شده است و هم اکنون میتوانید آن را به صورت آنلاین از سایت انتشارات خریداری کنید.
نظر شما دربارهی کتاب فرمول چیست؟ آیا تا به حال این قوانین را در زندگی خود تجربه کردهاید؟ پیشنهاد میکنیم حتما کتاب «قدرت عادت اثر چارلز داهیگ» را نیز مطالعه کنید و نظرات خودتان را با ما و همراهان همیار اکادمی در زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
اشتراک گذاری
مدیر سئو همیار آکادمی و دلباختهی گوگل و موتورش