کتاب این راهش نیست یکی از آثار بسیار مهمی است که اگر بخواهیم آن را دستهبندی کنیم باید آن را در بین کتابهایی قرار دهیم که به واقعبینی ما کمک میکنند. ما در جهان امروز با کلی کتاب موفقیت، انگیزشی و توسعه فردی احاطه شدهایم که هر کدام ملاک و معیار مشخصی برای موفقیت ما در نظر گرفتهاند. اریک بارکر در کتاب مورد بحث میکوشد که ما را به واقعبینی دعوت کند و به ما بگوید که همه این استانداردها و معیارها درست و قابل اتکا نیست. او در عنوان این کتاب یک سوال مهم را مطرح میکند:
چرا هر آنچه در مورد موفقیت میدانید عمدتاً اشتباه است؟
در کتاب این راهش نیست (Barking Up The Wrong Tree) نویسنده صحبتهای مهمی را با ما مطرح میکند. اگر توجه کرده باشید در جهان امروز والدین احساس میکنند که جاده موفقیت از دل دانشگاه میگذرد. در حالی که این موضوع درست نیست و راههای زیادی برای رسیدن به موفقیت وجود دارد. همچنین در این جهان همه از ما میخواهند حالمان خوب باشد و اعتماد به نفس خود را بالا ببریم. این تفکرات میتواند آسیبهای جبران ناپذیری به شاکله فکری و رفتاری ما وارد کند. پس چه باید کرد؟ چگونه میتوان به موفقیت رسید؟ چگونه باید به شیوه زندگی درست پی ببریم؟ در صورتی که مایل هستید به پاسخ این پرسشها پی ببرید، تا پایان این مقاله با ما همراه شوید.
آشنایی با نویسنده کتاب این راهش نیست
اریک بارکر (Eric Barker) نویسنده کتاب این راهش نیست یک وبلاگ با همین نام دارد که خیلی هم معروف است و مطالب جدید و نویی در آن نوشته شده است. او یکی از نویسندگان جوان آمریکایی است که علاقمندان زیادی دارد و هفتهنامه او بیش از 320 هزار مشترک دارد. وی همچنین در دانشگاه معتبر مختلفی سخنرانی کرده و نظرات خود را در زمینههای مختلف اظهار کرده است. کتاب این راهش نیست با عنوانهای دیگری هم در ایران منتشر شده که «سوراخ دعا را گم کردن» یکی دیگر از عنوانهای این کتاب است.
درسها و نکات مهم کتاب این راهش نیست
اریک بارکر در کتاب این راهش نیست از ما میخواهد یک بار موفقیت را برای خودمان تعریف کنیم تا متوجه شویم که واقعاً چه نظری در مورد این مفهوم اساسی و مهم داریم؟ مفهوم موفقیت برای هر کس، واقعاً شخصی است. ممکن است یک هدف برای یک شخص، یک هدف والا به حساب بیاید. در حالی که شخص دیگری سالها است به این هدف رسیده و موفقیت زندگی خود را به هدفی بزرگتر و والاتر گره زده است.
از نظر بارکر بسیاری از استراتژیها و نکات و اصولی که افراد مختلف برای رسیدن به موفقیت عنوان میکنند، کاملاً اشتباه و بیپایه و اساس است. ما تصور میکنیم کسی که خانه ویلایی بزرگ و مجلل دارد، کسی که خودروی آنچنانی و ارزشمند دارد و کسی که یک کسب و کار پردرآمد و رو به رشد دارد واقعاً موفق و خوشبخت است. در حالی که ممکن است این موارد چیزی جز دردسر نباشد. در ادامه این مقاله قصد داریم به مواردی اشاره کنیم که همه آن را ملاکی از موفقیت میدانند، در حالی که اصلاً چنین چیزی درست نیست.
درس اول: نمرات و مدارک دانشگاهی در دنیای واقعی چندان اهمیتی ندارد
در حال حاضر در اکثر خانوادهها فرزندان را وادار میکنند که به دانشگاه بروند و در یک رشته مشخص درس بخوانند و در آن رشته فارغ التحصیل شوند. این خانوادهها فکر میکنند که موفقیت این است که فرزندشان در یک زمینه شغلی مشخص مشغول به کار شود و هیچ ارزشی برای علاقه فرزند خود قائل نیستند. جالب است که حتی اگر این افراد در این مسیر موفق شوند و در یک سازمان عالی هم مشغول به کار شوند، باز هم ممکن است به معنای حقیقی کلمه معنای موفقیت را متوجه نشوند.
موفقیت در دنیای واقعی نیاز به شوق و احساس و خلاقیت دارد و این دو مورد تنها زمانی حاصل میشود که ما به معنای واقعی کلمه به کاری علاقه داشته باشیم. کسی که میخواهد واقعاً موفق شود باید چشمانداز درستی داشته باشد و به اهداف و آرزوهایی که مقابل خود قرار میدهد به معنای واقعی کلمه متعهد باشد. چیزی که در دنیای واقعی به موفقیت ما منتهی میشود، پشتکار و کوشش مداوم است.
یک مطالعه در یکی از دانشکاههای بوستون آمریکا برای اثبات این موضوع، به عمل آمد. پژوهشگران سرنوشت 81 فارغ التحصیل ممتاز دبیرستانی را پس از فارغالتحصیلی دنبال کردند و دریافتند که این دانشآموزان ممتاز به ندرت اهداف بلندپروازانهای را دنبال میکنند و به جای بهره بردن از استعدادهای خود در جهت انقلاب در سیستمهای صنعتی به یک زندگیِ ساده و معمولی بسنده میکنند.
درس دوم: درونگراها خیلی راحتتر در مسیر حرفهای خود به تخصص و استادی میرسند
وقتی صحبت از موفقیت شخصی به میان میآید، تحلیلگران و متخصصان نظرهای مختلفی را ابراز میکنند. برخی بر این باور هستند که درونگرایی به موفقیت منتهی میشود و برخی دیگر برونگرایی را عامل پیروزی میدانند. برخی میگویند کسانی پیروز میدان هستند که بتوانند شبکهسازی کنند ولی برخی دیگر توانایی درونگراها را برای انجام دادن کارها به صورت انفرادی تحسین میکنند. اگر خوب به ماجرا نگاه میکنیم متوجه میشویم که ماجرا اینقدر سیاه و سفید نیست. اریک بارکر در کتاب این راهش نیست میگوید:
درونگرایی و برونگرایی هر کدام مزایا و معایب خاص خودشان را دارند. مطالعات نشان میدهد که برونگراها به طور میانگین، پول بیشتری درمیآورند. اگر همراهی با مردم برای شما لذتبخش باشد، قطعاً روابط بیشتری را شکل میدهید، خیلی راحت دوستان بیشتری را دور و بر خود جمع میکنید و یک شبکه بهتر و کارآمدتر ایجاد میکند. از طرفی درونگراها این قدرت را دارند که به بهترین شکل به تخصص برسند؛ زیرا آنها بیشتر زمان خود را در فضای شخصی و خصوصی خود سپری میکنند و به همین خاطر میتوانند در این ساعات به دامنه دانشی و مهارتی مورد نیاز برای رسیدن به یک تخصص خاص دست پیدا کنند. این موضوع در مورد برونگرایانهترین فعالیتها مثل ورزش هم صدق میکند. 89 درصد ورزشکاران مهم، درونگرا هستند.
این نکته را باید بدانیم که مطالعات نشان داده است که برونگرایی با اعتماد به نفس بیش از حد، افزایش جرایم و ریسکپذیری مالی غیرعقلانی در ارتباط است. پس همیشه هم نمیتوان برونگراها را بهتر از درونگراها به حساب آورد. تا به حال مزیت اصلی برونگرایی را شبکهسازی عنوان کردیم. موضوع مهمی که وجود دارد این است که درونگرایان هم میتوانند شبکههای خوبی برای خود بسازند.
خوشبختانه قابلیت شبکهسازی، یک مهارت آموختنی است. حتماً نباید یک برونگرا باشیم تا بتوانیم یک شبکه خوب به وجود بیاوریم. برای ایجاد یک شبکه خوب نکات زیر را مد نظر داشته باشید:
- شباهتها را بین خودتان و سایر افراد پیدا کنید
- سعی کنید بدون قضاوت به صحبتهای آن افراد گوش دهید
- به افراد پیشنهاد کمک بدهید و دنبال کمک کردن به دیگران باشید
- با دوستانی که پیش از این داشتهاید، دوباره ارتباط برقرار کنید
- برای شبکهسازی زمان و هزینه صرف کنید
- به گروهی از افراد که تمایل دارید شبیه آنها باشید بپیوندید
- همیشه پیگیر روابط و شبکههای خوب خودتان باشید
درس سوم: هیچ چیز مهمتر از کار مصرانه و توأم با پیگیری نیست
ممکن است تمامی افراد در زندگی کاری خود فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کنند. به عنوان مثال بعضی روزها کم کار میکنند و بعضی روزها انرژی دارند و تمایل دارند که ساعات بیشتری را به کار و تلاش اختصاص دهند. موضوعی که اهمیت دارد این است که یکی از مهمترین فاکتورها برای رسیدن به موفقیت، کار مداوم و همراه با پشتکار و اصرار است.
ممکن است انسان شرایط زندگی، شانس، تقدیر و اتفاقات ناگهانی زندگیش دست خود نباشد ولی کار کردنش که دست خودش هست! انسان میتواند با کار مصرانه و همراه با پیگیری تغییرات زیادی در زندگی خود به وجود بیاورد. ممکن است حتی انسان آیکیو یا ضریب هوشی پایینی داشته باشد ولی با کار و تلاش به نتایج ارزشمندی دست پیدا کند.
پژوهشگران پس از تحقیق و پژوهشهای متعدد به این نتیجه رسیدند که ظرفیت و قابلیت انسانی برای رهبری خوب هم با افزایش ضریب هوش کمتر میشود. آنها با تحقیق دریافتند که وقتی ضریب هوشی افراد از 120 فراتر میرود، توانایی و قابلیت آنها برای رهبری کاهش مییابد. پس داشتن ضریب هوشی بالا هم دلیلی برای خوب بودن در یک زمینه خاص نیست ولی کار و تلاش مداوم میتواند موفقیت را در دنیای واقعی تضمین کند.
البته کار مصرانه و مداوم اهمیت دارد ولی باید سعی کنید که این کار مورد علاقه شما باشد. باید تلاش کنید که از نظر عاطفی و احساسی به کار خود وابسته باشید. اریک بارکر بر این باور است که بیکاری برای سلامتی انسان ضرر دارد ولی اگر بین انسان و کار او هیچ وابستگی احساسی و عاطفی وجود نداشته باشد، میتواند زیانهای بیشتری برای انسان به بار بیاورد.
درس چهارم: گاهی اعتماد به نفس بیش از حد دردسرساز میشود
اعتماد به نفس یکی از ارکان مهم و اساسی موفقیت است. کسانی که اعتماد به نفس لازم را ندارند نمیتوانند آن طور که باید و شاید در جامعه ظاهر شوند و نظر مخاطب یا مشتریان خود را جلب و جذب کنند. توجه داشته باشید که اعتماد به نفس و عزت نفس با هم متفاوت هستند. وقتی کسی اعتماد به نفس مثبت دارد، به این معنا است که دانش و توانایی لازم برای انجام یک کار را دارد. وقتی که فرد دانش یا مهارت کافی را ندارد، میگویند اعتماد به نفس ندارد. مقوله عزت نفس به این برمیگردد که ما چقدر خودمان را دوست داریم و به خودمان احترام میگذاریم. در ادامه به داستانی در مورد ارتباط عزت نفس و موفقیت اشاره میکنیم:
هنگامی که کاسپاروف (استاد شطرنج جهان) رقابتی را با رقیب کامپیوتری خود به نان «دیپ بلو» اجرا کرد، رایانه حرکتی تصادفی که ناشی از یک اشکال نرمافزاری بود را انجام داد. در پاسخ، كاسپاروف فرض كرد كه رایانه، استراتژیِ خاصی را بهکار برده است که وی هوشمندیِ لازم برای فهمیدن آن را ندارد. در نهایت، اعتماد به نفس خود را از دست داد و مسابقه را باخت. این یک مثال روشن است که چگونه اعتماد به نفس ضعیف، میتواند باعث بروز مشکلات جدی شود. پس، موفقیت و اعتماد به نفس، ارتباط مثبت و مستقیمی با هم دارند.
تحقیقات نشان داده است آن دسته از کارمندانی که اعتماد به نفس بالایی دارند، در مقایسه با کسانی که اعتماد به نفسشان پایین است شانس بیشتری برای ترفیع گرفتن دارند. طبق مطالعاتی دیگر در خلاصه کتاب این راهش نیست، اعتماد به نفس باعث افزایش بهرهوری کارمندان میشود و باعث خواهد شد افراد، وظایف چالش برانگیزتری را به عهده بگیرند و در سازمانشان، یک مهره کلیدی بهحساب بیایند.
باور داشتن به خودتان یا همان اعتماد به نفش خیلی مهم است ولی این را بدانید که بخشیدن خودتان خیلی مهمتر و ارزشمندتر است. سعی کنید همیشه سطح ذاتی عزت نفس خود را حفظ کنید. در هنگام چالشها، روی بهبود توانمندیها و مهارتهای خودتان کار کنید اما هیچ گاه دنبال اعتماد به نفس بیش از حد نباشید؛ چون این اعتماد به نفس جعلی است و ممکن است به شما آسیب برساند.
اریک بارکر در کتاب این راهش نیست با تمامی این موضوعها و مسائل موافق است و باور دارد که مسئله اعتماد به نفس در موفقیت افراد تأثیر زیاد و قابل توجهی میگذارد. وی قبول دارد که اعتماد به نفس، میتواند شانس رسیدن به موفقیت را افزایش دهد و اغلب، میتواند منجر به افزایش قدرت در شغل و در زندگیِ روزمره افراد شود. البته اگر این موضوع بیش از حد زیاد شود میتواند مشکلات زیادی را بیافریند.
اعتماد به نفس و قدرت بیش از حد، میتواند شخصیت فرد را از بین ببرد. برخی از تحقیقات نشان داده است که اعتماد به نقس، قدرت همدلی را کاهش میدهد و افراد قدرتمند، گاهی مرتکب بدرفتاری با اطرافیانشان میشوند. این امر با این واقعیت قابل توضیح است که افراد قدرتمند ممکن است تصمیماتی بگیرند که به افراد دیگر، آسیب برساند و سرانجام، تحقیقات دیگری نشان داده است که احساس قدرت، باعث میشود افراد خودخواهتر شوند و میزان دروغگویی در آنها، افزایش یابد.
درس پنجم: برای خوشحالکردن دیگران وقت بگذارید
یکی از رازهای مهو و اساسی موفقیت در زندگی شاد کردن دیگران است. منظور از شاد کردن این نیست که حتماً آنها را بخندانید. بلکه کافی است برای آنها ارزش قائل شوید. گاهی ارسال یک پیامک محبت آمیز میتواند روابط شما با دوستانتان را بهبود ببخشد و تفاوت چشمگیری ایجاد کنید. افرادی که دوستان شاد دارند مطمئناً شادی دوستان روی آنها هم تأثیر میگذارد و آنها را شادتر و خوشحالتر میکند.
پس میتوانید با انجام کارهای محبتآمیز برای اطرافیانتان، شادی خود را تقویت کنید. بدون اینکه انتظار بازگشت محبت از طرف مقابل را داشته باشید. شادی را بدون چشمداشت ارزانی کنید و مطمئن باشید که طبیعت پاسخ آن را در زمان مناسب به شما خواهد داد. انجام این کار باعث میشود دوستانتان نسبت به شما احساس بهتری داشته باشند و همینطور باعث میشود خودتان احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید. بومرنگ محبت را با عشق به سمت دوستانتان پرتاب کنید.
بهترین ترجمه کتاب این راهش نیست
در حال حاضر ناشران و مترجمان مختلفی به ارزش این کتاب پی بردهاند و به همین خاطر شاهد عرضه این کتاب از سوی ناشران و مترجمان مختلفی هستیم. پس از بررسیهای فراوان و کمک گرفتن از متخصصان به این نتیجه رسیدیم که ترجمه خانم زهرا جهانفریان از این کتاب عالی بوده است. این کتاب از سوی انتشارات کولهپشتی منتشر و به بازار عرضه شده است. در صورتی که تمایل دارید این کتاب را به صورت اینترنتی خریداری کنید کافی است به انتشارات کوله پشتی مراجعه کنید.
اگر این راهش نیست؛ پس راهش چیست؟
کتابهای موفقیت، رشد و توسعه فردی زیادی به بازار عرضه میشود. اگر سری به کتابفروشیها بزرگ بزنید خواهید دید که چقدر این کتابها زیاد شده و اتفاقاً خیلی پرطرفدار و پرمخاطب هستند اما کتاب این راهش نیست از گرد راه رسید تا زنگ خطر را برای ما به صدا دربیاورد و به ما نشان دهد که خیلی از مطالبی که در این کتابها نوشته، غلط است.
اریک بارکر در کتاب این راهش نیست به ما میگوید که موفقیت به ضریب هوشی و استعدادهای انسان بستگی ندارد. خداوند تمام انسانها را برابر آفرید تا هر کسی که واقعاً تمایل به موفقیت دارد بتواند به راحتی موفق شود. سختکوشی، انگیزه، علاقه و اعتماد به نفس از عواملی است که میتواند موفقیت را برای ما رقم بزند. در صورتی که این کتاب برای شما جذاب و اثربخش بود، پیشنهاد میشود کتاب پیگیر اخبار نباشید را هم مطالعه کنید. این کتاب هم به نوعی مخالف یکی از عادتهای مردم امروز است.
آیا مقاله خلاصه کتاب این راهش نیست برای شما مفید بود؟ از نظر شما موفقیت آدمی به چه عواملی وابسته است؟ از نظر شما چه موضوعات دیگری در کتابهای موفقیت بیان میشود که میتواند بعضاً ضرر و زیانهایی به همراه داشته باشد؟ لطفاً نظرها و پیشنهادهای خود را با ما در میان بگذارید.
اشتراک گذاری
آدميزاد فقط با آب و نان و هوا نيست كه زنده است. آدم به عشق آدم زنده است. من عاشق نوشتن و خواندنم؛ نوشتن و خواندنی که سایر انسانها را داناتر و تواناتر کند!