بی شک استیو جابز یکی از تاثیرگذارترین افراد موفقدر جهان است که توانست با خلاقیتهای بی نظیر خود برندی مانند اپل را به جهان معرفی کند. برندی که هنوز پرفروشترین آمار فروش محصولاتش به خصوص تلفن همراه، حتی چندین سال پس از فوت استیو جابز نیز حفظ شدهاست. در این مقاله نیز به سراغ فیلمی رفتهایم که زندگی و سرگذشت استیو جابز را به بهترین شکل به تصویر میکشد. نویسنده فیلم استیو جابز، آرون سورکین و کارگردان آن دنی بویل است و هزینه تولید این فیلم 30 میلیون دلار ارزیابی شدهاست. این فیلم 122 دقیقهای به سه مقطع مهم از زندگی استیو جابز میپردازد و نکات مدیریتی خوبی از زندگی و کسب و کار او به مخاطب میآموزد.
تماشای این فیلم انگیزشی میتواند درسهای زیادی برای شما به همراه داشته باشد و انگیزه زیادی برای ادامه مسیر به شما ببخشد. یک کارآفرین که تمایل دارد در آینده به موفقیت برسد با تماشای فیلمهای انگیزشی و مطالعه کتابهای انگیزشی میتواند انرژی بیشتری برای ادامه مسیر به خودش بدهد. ما در مقالهی «داستان مردی تکرارنشدنی به نام استیو جابز» به طور کامل به شخصیت فوق العاده و روحیه جنگندهی استیو جابز اشاره کردیم که پیشنهاد میکنیم پس از مطالعهی این مطلب، آن را نیز مطالعه کنید.
در مورد استیو جابز
فیلم استیو جابز تنها فیلمی نیست که در مورد این شخصیت تأثیرگذار ساخته شده است. بنیانگذار اپل به قدری در دنیای تکنولوژی تأثیرگذار و جاودانه است که هر جا فیلمی در مورد تاریخ فناوری ساخته میشود پای او هم در میان است. به عنوان مثال میتوان به فیلم غارتگران دره سیلیکون اشاره کرد. برای خواندن معرفی این فیلم میتوانید به « معرفی فیلم غارتگران دره سیلیکون » مراجعه کنید. استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل در سال 1955 در آمریکا به دنیا آمد و پس از تلاش فراوان توانست اپل را با دو تن دیگر از دوستان خود تأسیس کند. پس از تأسیس اپل محصولات مهم و مختلفی به بازار آمد که هر کدام نقش خاص خود را بر دنیای فناوری گذاشت.
او یک بار به دلیل اختلاف با مدیرعامل اپل به مشکل خورد و مجبور شد تمام سهام خود را بفروشد و با این مجموعه خداحافظی کند. پس از مدتی مجموعه نکست را راه اندازی کرد و کامپیوترهای نکست را به بازار عرضه کرد. اپل با مشاهده پیشرفت نکست تصمیم گرفت این مجموعه را خریداری کند و این گونه شد که استیو بار دیگر به اپل بازگشت و این بار مدیرعامل این مجموعه شد. او تا سال 2011 که فوت کرد، مدیرعامل اپل بود و در این مدت محصولات بینظیری مانند آیفون را به بازار عرضه کرد و توانست به شخصیتی بینظیر در دنیای فناوری تبدیل شود. حال که به صورت مختصر با زندگی او آشنا شدید میتوانیم به سراغ داستان فیلم استیو جابز برویم.
داستان فیلم استیو جابز
در فیلم استیو جابز که بازیگر نقش جابز در آن مایکل فاسبندر است، به سه مقطع حساس در زندگی و کسب و کار این شخصیت توانمند و خودساخته اشاره میشود ولی در حین فیلم میتوان درسهای مدیریتی زیادی از او آموخت. این سه مقطع عبارت است از:
- اولین مقطع مهم در زندگی جابز که در این فیلم به آن اشاره میشود، سال 1984 است. در آن سال سیستم عامل مکینتاش اختراع شد و اتفاقات زیادی پیرامون این اختراع رخ داد که در این فیلم شاهد آنها خواهیم بود.
- دومین مقطع مربوط به سال 1988 است که در آن سال تمرکز استیو جابز روی مسئله کامپیوترهای نکست بود
- سومین مقطع مربوط به سال 1998 است که در آن سال جابز به اپل برگشت و سیستم عامل آی مک مطرح شد.
محور اصلی فیلم استیو جابز سه اتفاقی است که در بالا به آنها اشاره شد ولی جدای از این سه اتفاق و در خلال فیلم با شخصیت اصلی استیو هم آشنا میشویم و نکات مدیریتی مختلفی از او یاد میگیریم. کارگردان این فیلم تلاش میکند که به مخاطب نشان دهد که جابز شخصیتی افسانهای و بدون نقص نداشته است و میکوشد مخاطب را با شخصیت واقعی او آشنا سازد. درست است که در فیلم استیو جابز میبینیم که او یک دانشمند بینظیر است ولی در عین حال شاهد شخصیتی مغرور و پرمدعا از او هستیم که میتواند برای رسیدن به اهداف خودش از هر کسی بگذرد و اطرافیان خودش را قربانی کند.
وقتی در حال تماشای این فیلم هستیم به خوبی میتوانیم تکبر را در گنار و طرز صحبت کردن او ببینیم. جالب اشت که این فیلم به دلیل صداقتی که در خود داشت، با مخالفت همسر جابز روبرو شد ولی در نهایت به اکران درآمد و یک فروش موفق را تجربه کرد. در بخشی از این فیلم میبینیم که نامزد سابق جابز سراغ او میآید و از او میخواهد که از فرزند مشترکشان که یک دختر است حمایت کند. جابز ابتدا توجه و اعتنایی به او نمیکند و میگوید که این فرزند متعلق به او نیست ولی کم کم استیو کوتاه میآید و تصمیم میگیرد که یک رابطه خوب و قوی با دخترش بسازد.
نویسنده فیلم استیو جابز را بر اساس روایت یک کتاب از زندگی جابز نوشته و طراحی کرده است. اتفاقات پیش از این، کتاب مورد بحث در همیار آکادمی معرفی و خلاصه شده است. این کتاب استیو جابز نام دارد که توسط والتر آیزاکسن نوشته شده است. آیزاکسن یکی از دوستان نزدیک جابز بوده و به همین خاطر کتاب او یک منبع برای شناخت شخصیت و زندگی استیو جابز محسوب میشود. در صورتی که تمایل دارید خلاصه این کتاب ارزشمند را مطالعه کنید میتوانید به «خلاصه کتاب استیو جابز اثر والتر آیزاکسن» مراجعه کنید.
نکته دیگری که بد نیست بدانید این است که فیلم دیگری در سال 2013 به نام جابز ساخته شد و تنها مزیت آن فیلم، شباهت شخصیت نقش اول به جابز بود وگرنه در فروش گیشه شکست خورد. تحلیلگران میگویند که دست اندرکاران فیلم جابز 2013 کمی عجله کردند؛ زیرا جابز در سال 2011 فوت کرد و آنها میخواستند خیلی سریع دو سال بعد در سال 2013 فیلم زندگی او را روانه بازار کنند.
درسهایی از فیلم استیو جابز
پس از بیان داستان کلی فیلم استیو جابز نوبت به این میرسد که به درسهایی بپردازیم که میتوان از او گرفت. تماشای یک فیلم انگیزشی میتواند خیلی آموزنده باشد ولی مطالعه درسهایی که میتوان از آن فیلم گرفت هم خیلی مهم و تأثیرگذار است و شاید یکی از همین درسها بتواند زندگی و کسب و کار یک فرد را به کلی تغییر دهد. در این بخش از مقاله تصمیم داریم به درسهایی بپردازیم که میتوان از این فیلم ارزشمند گرفت:
1. مشکل چیست و چرا اینقدر مهم است؟
وظیفه یک رهبر بزرگ در یک سازمان این نیست که در طول روز چند کار تاکتیکی را انجام دهد. به عنوان مثال اگر مدیرعامل یک مجموعه 10 هزار نفری بخواهد کل روز خود را به بررسی ابزارهای تولیدی کارخانه بپردازد، این کار به هیچ عنوان درست و منطقی نیست. شاید این کار بتواند به مجموعه کمک کند ولی در این صورت مدیرعامل بهترین استفاده ممکن را از زمان خودش نکرده است. رهبر سازمان باید تمرکز خود را روی دو مسئله بگذارد:
- تنظیم استراتژی برای سازمان
- باید به این موضوع فکر کند که چگونه میتواند کاری کند که افراد بهترین بازدهی ممکن را از خود به نمایش بگذارند
در صورتی که رهبر سازمان بتواند این دو مسئله را تنظیم و اطلاح کند میتوان گفت که مسئولیت خودش را به بهترین شکل ممکن ایفا کرده است. اگر رهبر بتواند تمرکز بیشتری روی موضوع دوم بگذارد، سازمان پیشرفتهای زیادی خواهد کرد. رهبر باید کاری کند که هر کدام از اعضای سازمان در نوع خود یک رهبر باشند و بتوانند کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند.
اگر رهبر تلاش کند که به تنهایی سازمان را پیش ببرد، به همه پرسشها و نیازها پاسخ دهد و همه چیز را به تنهایی جلو ببرد، آن موقع سازمان به مشکل خواهد خورد و از سوی دیگر افراد و کارکنان هم به طور کامل به او وابسته خواهند بود.
درس مدیریتی مهمی که فیلم استیو جابز به ما میدهد این است که باید تلاش کنیم مسئولیتپذیری را به افراد سازمان آموزش دهیم. به عنوان مثال یک شخص در سازمان، فروشنده خوبی است و ما تصمیم میگیریم که مسئولیت 10 فروشنده دیگر را هم به او بسپاریم. حال یکی از فروشندگان این تیم به مسئول خود مراجعه میکند و مشکل خودش را با او مطرح میکند. سریعترین راه برای حل مشکل این است که مسئول تیم خودش مشکل را حل کند ولی رهبر چنین کاری انجام نمیدهد و به افراد تیم خود آموزش میدهد که خودشان از پس مشکلات برآیند. رهبر فقط آنها را در مسیر درست راهنمایی میکند.
در صورتی که رهبر خودش مشکل را حل کند ممکن است در کوتاه مدت تیم خیلی خوب و قوی پیش برود ولی پس از مدتی شاهد وابستگی و نخوت در اعضای تیم خواهیم بود.
2. معیارهای رهبری موثر و کارآمد
ملاکها و معیارهای متفاوتی برای رهبری موثر و کارآمد یک تیم وجود دارد. رهبری که میخواهد موثر باشد باید سه معیار مهم را داشته باشد و در خود پرورش دهد. این سه معیار عبارت است از:
1. کنکاو بودن
رهبری که میخواهد برای تیم خود موثر و کارآمد باشد لازم است عنصر کنجکاوی را در خودش رشد و پرورش دهد. رهبری در اصل و اساس خودش باید کنجکاو باشد و از اعضای تیم خود سوالاتی با پایان باز بپرسد تا از این راه آنها را به تأمل و تفکر وادار کند و چشماندازها و اهداف جدیدی پیش روی آنها قرار دهد.
بنابراین در صورتی که رهبری یک تیم را بر عهده دارید و یکی از اعضای گروه به شما مراجعه کرد و مشکل خودش را با شما در میان گذاشت، سعی نکنید به ذهن خود فشار بیاورید و راهکار را آماده در برابر او قرار دهید. به جای این کار سوالات کافی از او بپرسید و از او بخواهید که به موانع فکر کند و بهترین راهکار ممکن را پیدا کند.
2. اجازه دهید که کارمندان خودشان رهبری کنند
یکی از نکاتی که هر رهبری باید بداند این است که نباید بر کارکنان خودش سلطه داشته باشد و آنها را وادار به انجام یک کار کند. در صورتی که این کار را انجام دهید کارکنان نمیتوانند خودشان مسائل پیش رو خود را حل کنند و در وجود خودشان نوعی ترس از شما را احساس خواهند کرد.
به جای سلطه بر آنها اجازه دهید که خودشان فرآیند پیش روی خودشان را بررسی کنند و به بهترین راهکار ممکن برسند. دست آنها را برای آزمایش، تجزیه و تحلیل باز بگذارید. این کار باعث میشود که رشد کنند. حتی اگر شکست خوردند، آنها را تحقیر نکنید؛ زیرا همین شکست مقدمه موفقیتهای بعدی خواهد بود.
3. در تمامی ابعاد در کنار اعضای تیم خود باشید
نکتهای که باعث میشود یک رهبر از یک مدیر متمایز شود این است که رهبر تمام ابعاد زندگی اعضای تیم خود را در نظر میگیرد. کارکنان ربات نیستند. مسلماً مسائل هر شخص در خانه بر عملکرد او در کسب و کار هم تأثیر میگذارد و اگر به این نکته توجه نداشته باشید نمیتوانید آن طور که باید و شاید به آنها کمک کنید و مسائلشان را حل نمایید.
بنابراین اگر یکی از اعضای تیم نزد شما آمد و مشکل خودش را با شما در میان گذاشت، با او به خوبی رفتار کنید، مسئله او را مد نظر قرار دهید و سعی کنید یک راهکار خوب و مفید به او ارائه دهید. دقیقاً به همان صورت که در کسب و کار خود رهبر هستید، سعی کنید در مورد مسائل زندگی کارکنان هم حساسیت داشته باشید. مطمئناً کمک کردن به آنها در مسائل زندگی باعث بهبود و رشد عملکرد آنها در محل کار خواهد شد.
3. هر کس مشکلات خاص خودش را دارد
گاهی مواقع تصور میکنیم که ما بیشترین مشکلات را در مقایسه با تمامی افراد موفق جهان داریم. گاهی به خودمان میگوییم که اگر من هم انسان بیمشکلی بودم حتماً موفق میشدم و حتی بیشتر از استیو جابز و سایر بزرگان جهان رشد و پیشرفت میکردم.
این در حالی است که حتی موفقترین افراد جهان هم مشکلات خاص خودشان را دارند و انسانهای آسوده و بیخیالی نیستند. در لحظاتی از فیلم استیو جابز میبینیم که این فرد موفق به خاطر فرزند دختر خود که از نامزد قبلی خود دارد بحث میکند. بنابراین هر گاه احساس کردیم که ما بیشترین مشکل را در دنیا داریم و این مشکلات مانع از رشد و پیشرفت ما میشوند، باید به خاطر داشته باشیم که تمامی بزرگان و افراد موفق هم بدون مشکل نبوده و مشکلات خاص خودشان را داشتهاند.
4. جابز مهندس، کدنویس یا بازاریاب نبود و مدرک دانشگاهی هم نداشت
یکی از مهمترین درسهایی که میتوان از فیلم استیو جابز گرفت این است که او مدرک دانشگاهی نداشت ولی توانست با وجود تمام نواقصی که داشت به سرمایه هنگفتی دست پیدا کند. شاید اصلیترین قابلیتی که باعث شد او به موفقیت برسد، تلاش، کوشش، پشتکار و مهارت رهبری بود.
بسیاری از مواقع او نمیدانست که باید چه کاری انجام دهد تا مشکل را حل کند و مهارتهای لازم برای رشد و پیشرفت شرکتش را نداشت. او یک کار خوب بلد بود و آن استخدام و بکارگیری بهترینها بود. استیو جابز بر این باور است که یک کارآفرین موظف است که بهترینها را برای خود جذب کند. وقتی بهترینها جذب شدند خودشان میدانند که باید چه کاری انجام دهند. آنها خودشان را شرکت را به سمت جلو هدایت میکنند و شما را به موفقیت میرسانند.
او شخصیتی منزوی داشت و در دنیایی که خودش در ذهن خود ساخته بود زندگی میکرد. کار او طراحی ایده بود و توانست با ایدههای درخشان خود بهترین مسیر ممکن را پیش روی اپل قرار دهد و کاری کند که تمامی کارکنان در این نگرش با او همراه شوند.
5. حتی اپل هم 20 سال طول کشید تا به جایگاه برتر خود دست پیدا کند
یک نکته در فیلم استیو جابز وجود دارد که تمامی کارآفرینان باید مد نظر قرار دهند و آن این است که حتی استیو جابز هم با این همه نبوغ و استادی 20 سال طو.ل کشید تا بتواند اپل را به جایگاه ویژه خودش برساند. این شرکت فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرد تا در نهایت به عنوان یک شرکت پیشرو و پیشگام در عرصه فناوری شناخته شود. بنابراین اگر میخواهید کسب و کار خود را به رهبر بازار تبدیل کنید باید زحمت بکشید و پشتکار داشته باشید تا در نهایت بتوانید به رهبر بازار تبدیل شوید.
فیلم استیو جابز را اصلا از دست ندهید
تماشای فیلم استیو جابز میتواند درسهای دیگری در رابطه با برخورد با کارکنان و سبک زندگی دربرداشته باشد که با تماشای این فیلم میتوانید به این نکات و ریزهکاریها پی ببرید. در صورت تمایل پیشنهاد میشود معرفی فیلم شلاق یا Whiplash را هم تماشا کنید. این فیلم هم میتواند درسهای زیادی به شما یاد بدهد. تاکنون موفق به تماشای فیلم استیو جابز شدهاید؟ چه درسهایی از این فیلم گرفتهاید؟ از نظر شما انگیزشیترین فیلم جهان کدام فیلم است؟ لطفاً نظرات و پیشنهادهای خودتان را با ما و سایر کاربران همیار آکادمی در زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
اشتراک گذاری
آدميزاد فقط با آب و نان و هوا نيست كه زنده است. آدم به عشق آدم زنده است. من عاشق نوشتن و خواندنم؛ نوشتن و خواندنی که سایر انسانها را داناتر و تواناتر کند!