کتاب از خوب به عالی (Good To Great) یکی از آن کتابهای مدیریتی است که هم کسب و کارها و کارآفرینها و هم سایر افراد جامعه در هر جایگاه و موقعیتی میتوانند از مفاهیم و درسهای آن نهایت استفاده را ببرند و زمینه رشد و پیشرفت شخصی، مادی و معنوی خود را فراهم کنند. این کتاب در اصل به این مسئله میپردازد که چرا بعضی از شرکتها رشد میکنند و به جایگاهی عالی میرسند ولی شرکتهای دیگر چنین خصوصیتی ندارد و حتی ناکامی را تجربه میکنند.
کتاب از خوب به عالی کتابی از جیم کالینز است. این نویسنده کتاب مورد بحث را بر اساس پنج سال پژوهش و تحقیق روی کسب و کارها و افراد مختلف نوشته و به همین خاطر مفاهیم این کتاب واقعاً مفید، کاربردی و قابل اطمینان و اعتماد است. در صورتی که تمایل دارید با مفاهیم و موضوعات این کتاب آشنا شوید و به دلیل عالی شدن برخی از شرکتها پی ببرید، تا پایان این مقاله با ما همراه شوید.
آشنایی با جیم کالینز، نویسنده کتاب از خوب به عالی
جیم کالینز (Jim Collins) یکی از بهترین نویسندگان در زمینه مدیریت و رهبری کسب و کار است. او در حال حاضر یک کتاب بسیار مهم در بازار دارد که مورد توجه خوانندگان و متخصصان بسیاری قرار گرفت است. وی توانست کتاب ساختن برای ماندن را که حاضر یک کار پژوهشی شش ساله است به همراه جری پوراس بنویسد. کتاب ساختن برای ماندن به این موضوع میپردازد که چگونه برخی از شرکتها در عین موفقیت میتوانند حداقل دو دهه دوام بیاورند و به موفقیت خود ادامه دهند در حالی که بعضی شرکتها چنین توانایی و قدرتی ندارند.
جیم کالینز در 25 ژانویه سال 1958 در آمریکا به دنیا آمد. وی مدرک کارشناسی ریاضی و مدیریت ارشد کسب و کار (MBA) خود را از دانشگاه استنفورد گرفت و سپس دانشگاه کلرادو به پاس خدمات و پژوهشهای این مرد بزرگ به او دکترای افتخاری داد. در سال 2017 بود که نشریه فوربس باعث شد نام او در جهان بپیچد و وی را یکی از 100 مغز زنده کسب و کار معرفی کرد. نشریه ثینکر (Thinker) هم جیم کالینز را جزو 50 متفکر برتر جهان قلمداد میکند. اکنون در این مقاله میخواهیم به درسهایی که او در کتاب از خوب به عالی به ما داده است بپردازیم تا بتوانیم این درسها را در کسب و کار و زندگی شخصی خودمان به کار ببندیم.
مهمترین درسهای کتاب از خوب به عالی (Good To Great)
آقای جیم کالینز به همراه 20 پژوهشگر برتر دیگر دور هم جمع شدند تا روی یک موضوع بسیار مهم تحقیق و پژوهش کنند: «چرا بعضی از شرکتها میتوانند اوج بگیرند و به یک شرکت عالی تبدیل شوند ولی برخی دیگر توانایی چنین کاری را ندارند؟» حاصل این مطالعات کتاب از خوب به عالی شد که در نه فصل فرایند تبدیل شدن از خوب به عالی را بیان میکند. البته صرف عالی شدن مسئله نیست. عالی ماندن هم اهمیت دارد.
اساس و بنیان کتاب از خوب به عالی انضباط است. جیم کالینز سه نوع نظم را برای عالی شدن سیستم ضروری و لازم میداند. در صورتی که این سه نوع نظم و انضباط در کنار هم در سیستم قرار بگیرد، تغییرات گستردهای در سیستم ایجاد میشود و میتوان به خوبی احساس کرد که سیستم دارد فرایند عالی شدن را طی میکند. برای عالی ماندن به سه نوع نظم و انضباط زیر نیاز است:
- افراد منضبط
- تفکر منضبط
- عملکرد منضبط
در ادامه این بخش از مقاله هر کدام از نه فصل این کتاب را بررسی و درسهایی که در هر فصل بیان شده را در کنار هم مرور میکنیم. کتاب از خوب به عالی ساختاری دارد که باید هر فصل را جداگانه بررسی و نتایج آن را عنوان کرد. در صورتی که فصلها را به ترتیب مطالعه کنید میتوانید متوجه شوید که یک شرکت چگونه روند «از خوب به عالی» را طی میکند.
فصل 1: خوب، دوست عالی نیست، دشمن عالی است!
در صورتی که یک شخص یا شرکت میخواهد موفق شود، نباید به خوب بودن و خوب ماندن فکر کند. یک شرکت، مدیر، کارآفرین یا شخص فقط باید تمرکز خودش را روی تعالی و عالی شدن بگذارد تا بتواند موفقیت را تجربه کند. برای رسیدن به مرتبه عالی باید کاری را انجام دهید که مطابق با علاقه و فطرتتان باشد. اگر میبینید در جایگاهی ایستادهاید که مطابق با علاقهتان نیستید، بدانید که نمیتوانید به معنای واقعی کلمه در آن جایگاه عالی شوید.
اگر واقعاً دنبال رشد و موفقیت هستید، باید در جایگاه صحیح قرار بگیرید. با قرار گرفتن در جایگاه صحیح یک جهش رو به رشد را آغاز میکنید. آقای جیم کالینز در کتاب از خوب به عالی مینویسد که در طی پژوهش و تحقیقات به این نتیجه رسید که یک سری عوامل روی عالی شدن شرکت تأثیرگذار و یک سری عوامل بیاثر هستند. در جدول زیر به این عوامل اشاره شده است:
عوامل تأثیرگذار روی تعالی سازمان |
عوامل بیاثر در تعالی سازمانی |
|
|
فصل 2: رهبری سطح پنجم؛ بهترین رهبری برای حرکت از خوب به عالی
از نظر جیم کالینز تمامی رهبران پتانسیل و توانایی بالقوه برای حرکت دادن سازمان به سمت عالی شدن را دارند ولی توانایی رهبری سطح پنجم از سایر سطوح مدیریت برای تعالی سازمان بهتر است. آقای کالینز روش رهبری سطح پنجم را «روش آینه و پنجره» میداند.
آینه و پنجره به این معنا است که رهبر سطح 5 وقتی اشکالی در سازمان میبیند، به آینه نگاه میکند و مقصر که خودش است را در آینه میبیند. از طرفی وقتی یک نکته تحسینبرانگیز در سازمان وجود دارد، رهبر سطح پنج به پنجره مینگرد و این موفقیت را به عواملی غیر از خودش نسبت میدهد. اگر کتاب ثروت سازی به سبک ژاپنی را بخوانید متوجه میشوید که کونوسوکه ماتسوشیتا، بنیانگذار برند پاناسونیک هم از همین روش کمک میگرفته است. در تصویر زیر به سطوح مختلف مدیریت پرداختهایم.
سطوح مختلف مدیریت
- سطح اول مدیریت (فردی با توانمندیهای فوقالعاده): مدیر سطح اول به کمک استعداد، مهارت و عادات کاری عالی خود توانسته همکاری خوب و موفقی از خودش به نمایش بگذارد.
- سطح دوم مدیریت (عضو گروه مشارکت): مدیر سطح دوم کسی است که توانمندیها، استعدادها و قدرت فردی خودش را صرف رسیدن به اهداف میکند و وقتی صحبت از کار گروهی به میان میآید میتواند بهترین همکاری را از خودش به نمایش بگذارد.
- سطح سوم مدیریت (مدیر کارآمد): مدیر سطح سوم که از او به عنوان مدیر کارآمد یاد میشود این قدرت و توانایی را دارد که افراد را به پیگیری مؤثر اهدافی که از پیش تعیین کرده است، سوق دهد.
- سطح چهارم مدیریت (مدیر بانفوذ): کسی میتواند مدیر بانفوذ نامیده میشود که مسئولیتهای خودش را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد و دیدگاههایی که روشن و گیرا هستند را با تمام وجود دنبال میکند. او در نهایت معیارهای عملی مهمی را در سازمان ایجاد میکند که باعث میشود سازمان به عالی شدن نزدیک شود.
- سطح پنجم مدیریت (مدیر خلاق یا رهبر): این سطح که آخرین سطح مدیریت است، همان عنصری است که یک شرکت برای تعالی و حرکت از خوب به آن به آن احتیاج مبرم دارد. رهبر سطح پنجم در عین اینکه سعی میکند همواره فروتنی خود را حفظ کند، از جسارت حرفهای خودش برای دستیابی سازمان به اهداف عالی و پایدار کمک میگیرد.
مهمترین خصوصیات رهبر سطح پنجم
- رهبر سطح پنج همیشه مسئولیت شرایط نامناسب و نامساعد را بر عهده میگیرد ولی وقتی موفقیتی به وجود میآید آن را به عوامل بیرونی خودش از جمله کارمندان سازمان نسبت میدهد.
- رهبر سطح پنج اصلاً دوست ندارد که خودستایی کند یا دیگر را به تعریف کردن از خودش تشویق کند. او همواره فروتنی خودش را حفظ میکند. او تمام خوبیها را برای سازمان میخواهد و برای عالی شدن کسب و کار عزمی راسخ دارد.
- او هنگام استخدام افراد همواره ابتدا به خود فرد توجه میکند و سپس اهداف سازمانی را در نظر میگیرد. او میکوشد افرادی توانمند و شایسته را به عضویت سازمان درآورد. افراد شایسته از نگاه او افرادی هستند که انضباط سرلوحه کار و فعالیتشان است و به همین خاطر نیازی به اداره کردنشان نیست؛ چون خودشان وظیفهای که برای آنها تعیین شده است را به بهترین شکل ممکن انجام میدهند.
فصل 3: اول باید افراد را به درستی انتخاب کنیم و سپس به دنبال هدف و اقدام برویم
همان طور که در ابتدا بیان کردیم تمرکز این مقاله روی افراد منضبط، تفکر منضبط و عملکرد منضبط است و هر فصلی از کتاب از خوب به عالی را که بررسی کنید، متوجه میشوید که با یکی از این مباحث در ارتباط است؛ زیرا یک سازمان برای موفقیت و عالی شدن به این سه عنصر نیاز دارد.
فصل سوم از کتاب از خوب به عالی روی افراد منضبط تمرکز دارد. سازمانی که میخواهد به سمت تعالی حرکت کند، باید افرادی توانمند و قوی داشته باشد و تمامی این افراد استعداد کافی برای تبدیل شدن به رهبران سطح پنجم را داشته باشند. کالینز در این فصل اصرار دارد فقط افرادی را استخدام کنید که از استخدام آنها اطمینان 100 درصدی داریم. وی در این زمینه میگوید:
زمانی که تردید دارید استخدام نکنید و به بررسی ادامه دهید. وقتی میفهمید که باید کسی را عوض کنید دست به کار شوید. بهترین نیروهایتان را در بزرگترین فرصتها قرار دهید نه بزرگترین مشکلات!
همچنین باید افراد را در جایگاهی درست قرار دهید وگرنه این کار نتیجه مطلوب را برای شما به همراه نخواهد داشت. جیم کالینز در کتاب از خوب به عالی خودش اعتماد خودش را در مورد ناکارآمدی برخی از کارمندان بیان میکند:
ممکن است دلیل خوب کارنکردن کارمند شرکتتان بیلیاقتی او نباشد؛ بلکه صرفاً در جایگاه درستی قرار نگرفته باشد؛ بنابراین مناسب بودن فرد برای جایگاهی خاص در کار، مهمترین مسئلهای است که هنگام انتخاب افراد باید در نظر بگیرید.
همچنین در هنگام استخدام به ویژگیهای شخصیتی افراد توجه داشته باشید. یکی از راهکارهای بررسی ویژگیهای شخصیتی افراد بررسی تیپ های شخصیتی آنها بر اساس آزمون دیسک (DISC) است. اگر افراد درستی را انتخاب کنید خودشان به اندازه کافی انگیزه برای رشد و پیشرفت خواهند داشت و نیازی نیست که هر روز به آنها انرژی و انگیزه بدهید. شخصیت افراد و نگرش آنها در تعالی شما اهمیت زیادی دارد.
فصل 4: برای رویارویی، پذیرش و تغییر دادن حقایق تلخ آماده شوید
این فصل از کتاب تفکر و عملکرد منضبط را هدف قرار میدهد. در این فصل از کتاب از خوب به عالی با مسئله ایمان آشنا میشویم. جیم کالینز در این فصل بین ایمان و خوشبینی محض تفاوت قائل میشود و میگوید کسی که ایمان دارد قرار نیست دست روی دست بگذارد و فقط امیدوار باشد که همه چیز درست شود. ایمان به این معنا است که ابتدا باید یک حقیقت تلخ را بپذیریم و سپس اقدامات لازم را برای تغییر دادن این حقیقت تلخ انجام دهیم. جیم کالینز در این فصل جملات بسیار مهمی را بیان میکند:
خوب بودن کافی نیست، برای موفقیت باید عالی شد. عالی شدن، ارتباطی با شرایط بیرونی ندارد. بسیاری از مدیران موفق در بازهای از زمان دچار شکست شده و با حقایق تلخ و دردناکی روبرو شدهاند. این انتخابهای درست و آگاهانه است که میتواند مشکلات را از مسیر خارج کند. نوع کسب و کار، محیط کاری، جامعه و هر عامل بیرونی دیگری به اندازه تصمیمات آگاهانه نمیتواند مسیر کسب و کارتان را تغییر دهد. این دیگران نیستند که نمیگذارند عالی باشید، مشکل از خوب بودن درون خودتان است.
ایمان یکی از مهمترین عواملی است که هر سازمان برای عالی شدن به آن نیاز دارد. وقتی ایمان در سازمان به وجود بیاید، دیگر همه میدانند که باید با حقایق تلخ موجود در کسب و کار روبرو شوند و آن حقایق را بپذیرند. افرادی که صرفاً خوشبین هستند وقتی حقایق تلخ را پذیرفتند فقط امیدوارند که این حقایق برطرف شوند ولی افراد باایمان تمام تلاش خود را برای تغییر دادن این حقایق تلخ انجام میدهند. شرکتی که میخواهد عالی باشد، باید این حقایق تلخ را از میان بردارد و با ایمان به بهتر کردن اوضاع فکر کند. در این فصل از کتاب از خوب به عالی یک تناقض به نام تناقض استاکدیل (Stockdale) مطرح میشود که بررسی آن واقعاً میتواند به فهم تفاوت ایمان و خوشبینی محض کمک میکند:
تناقض استاکدیل به این معنا است که یک رهبر سطح پنج باید بتواند با ناخوشایندترین و بدترین واقعیتهای سازمان روبرو شود و در مورد این واقعیتها اغماض به خرج ندهد و سعی نکند که صورت مسئله را پاک کند. البته وی باید یقین داشته باشد که میتواند این مشکلات را برطرف کرد و به موفقیت رسید.
فصل 5: ماجرای روباه و جوجه تیغی
روباه که از دیرباز به عنوان یک شکارچی باسیاست، حرفهای و کاربلد شناخته میشود، توانایی شکار کردن جوجه تیغی را ندارد. دلیلش این است که جوجه تیغی میتواند خیلی ساده و از طریق راهکار دفاعی طبیعی که در بدن او قرار دارد، از خودش دفاع کند و طعمه روباه نشود. ماجرا روباه و جوجه تیغی به ما نشان میدهد که شرکت ما هم برای تبدیل شدن به یک شرکت عالی و کارآمد به یک استراتژی ساده ولی کارآمد نیاز دارد. جیم کالینز در این فصل از کتاب از خوب به عالی میگوید:
همه شرکتهای عالی مفهوم بسیار سادهای را مد نظر قرار دادهاند و آن مفهوم را مرجعی برای همه تصمیمگیریهای خود کردهاند. این در حالی است که شرکتهای همسنگ به دام استراتژیهای پراکنده و نامنسجم خود افتادهاند و دقیقاً نمیدانند که چگونه تفکر و عملکرد منظم و منضبطی داشته باشند.
شرکتهایی که میخواهند به تعالی برسند و تمام شرکتهای رقیب را پشت سر بگذارند، باید بتوانند یک استراتژی به عنوان استراتژی یا مفهوم جوجه تیغی (Hedgegon Concept) در خود به وجود بیاورند. برای ساخت این راهبرد باید فصل مشترک سه دایره زیر را مد نظر قرار دهید:
- دایره اول: در چه کاری بیشترین کارایی و عملکرد را دارید و در چه زمینههایی نمیتوانید بهترین کارایی را از خودتان به نمایش بگذارید؟
- دایره دوم: از چه راهی میتوانید بیشترین سودآوری را داشته باشید و بیشترین نقدینگی را برای سازمان فراهم کنید؟
- دایره سوم: شما برای انجام چه کاری بیشترین شور و شوق را دارید؟
فصل مشترک این سه دایره میتواند استراتژی جوجه تیغی برای مجموعه شما باشد. شما با همین استراتژی ساده میتوانید در مسیر تعالی حرکت کنید و کسب و کار خود را به یک کسب و کار بینظیر و عالی تبدیل کنید. یکی از نکاتی که در مورد رسیدن به مفهوم جوجه تیغی باید مد نظر قرار دهیم این است که به طور متوسط 4 سال طول میکشد که شرکتهای خواهان تعالی به چنین راهبردی دست پیدا کنند.
فصل 6: فرهنگ نظم و انضباط
وقتی سازمان فرهنگ جوجه تیغی را برای خودش مشخص کرد، یکی از مراحل اصلی حرکت به سمت تعالی را پشت سر گذاشته است. اکنون سازمان به کمک افراد منضبط و با تکیه بر مفهوم جوجه تیغی میتواند یک فرهنگ عالی به نام فرهنگ انضباط برای خودش بسازد.
وقتی فرهنگ انضباط در سازمان شکل بگیرد، تمامی افراد تمایل عجیب و شدیدی به موفقیت پیدا میکنند. ممکن است برخی افراد فرهنگ انضباط را با فرهنگ نظامیگری و قوانین حاکم بر پادگان اشتباه بگیرند ولی فرهنگ انضباطی که در کتاب از خوب به عالی در مورد آن صحبت میشود باعث میشود که سازمان هر روز قدمهای بیشتری به سمت موفقیت و پیشرفت بردارد. فرهنگ انضباط باعث میشود که سازمان با جدیت و خستگیناپذیری در راستای مفهوم جوجه تیغی گام بردارد. جیم کالینز در این کتاب مینویسد:
فرهنگ مبتني بر نظم و انضباط مستلزم نوعي دوگانگي است. اين فرهنگ از سويی مستلزم افرادي است که به سيستم منسجم پايبند هستند و از سوي ديگر در چارچوب اين سيسـتم بـه افـراد آزادي و مسئوليت داده ميشود. ايـن فرهنـگ بـه عملكرد خلاصه نميشود، بلكه شامل افراد منظمي است که افكار منظم دارند و اين نظـم در اعمال آنها نيز تأثير دارد. اين در حالي است که فرهنگ خشك و دست و پاگير به منظور اداره تعداد معدودي از افراد ناشايسته درون سازمان وضع ميشود و اين امر باعث ترك خدمت افـراد شايسـته و تعدد افراد نالايق میشود.
فصل 7: شتابدهندههای فناوری
شرکتهای عالی شرکتهایی هستند که از فناوری به عنوان عاملی شتابدهنده استفاده میکنند. توجه داشته باشید که در این شرکتها فناوری به هیچ عنوان نقش ایجاد شتاب را ندارد و شتاب موجود در آن سازمانها را بیشتر میکند. در واقع پیش از وجود یک فناوری در یک سازمان، بازدهی خوبی وجود دارد ولی وقتی پای فناوری به درون سازمان باز میشود یک کارایی و بازدهی عالی شکل میگیرد که واقعاً ستودنی است. پس شرکتهای عالی به فناوری به عنوان عاملی برای افزایش بازدهی استفاده میکنند ولی آن را عامل موفقیت خود قلمداد نمیکنند.
یکی دیگر از نکاتی که در رابطه با شرکتهای عالی وجود دارد این است که شرکتهای عالی فقط از فناوریهایی استفاده میکنند که با مفهوم جوجه تیغی آن ارتباط نزدیک داشته باشد. این شرکتها بیهوده پول و سرمایه خود را صرف فناوریهای جدید و بیکاربرد نمیکنند بلکه پیش از اینکه بخواهند پای یک فناوری را به درون سازمان خود باز کنند تلاش میکنند مطالعات کافی انجام دهند و از لزوم وجود آن فناوری و نقشی که میتواند در افزایش کارایی سازمان ایفا کند، اطمینان حاصل کنند. جیم کالینز در کتاب از خوب به عالی به نکته مهمی درباره فناوری اشاره میکند:
فناوری بدون یک مفهوم جوجه تیغی روشن و بدون قانونمندی کافی برای ماندن در محورهای فکری نمیتواند شرکت را به سطح عالی برساند.
فصل 8: چرخ پرواز و حلقه نابودی
جیم کالینز یک نکته مهم در کتاب از خوب به عالی بیان میکند. وی بر این باور است که موفقیت و تعالی هیچگاه یک شبه اتفاق نمیافتد و حاصل کار و تلاش تدریجی است. پشتکار و تلاش تدریجی قدرت خارقالعادهای دارد و میتواند موفقیت را رقم بزند. در ادامه به جملاتی از کتاب از خوب به عالی میپردازیم.
هیچ عملکرد معین، هیچ برنامه خاص، هیچ خلاقیت بیبدیل، هیچ خوششانسی یا هیچ دگرگونی پیچیدهای در کار نیست. روند از خوب به عالی حاصل عملکردی تدریجی، مرحله به مرحله و تصمیم به تصمیم است که مانند گردش چرخ پرواز یکپارچهشده و دستاوردهایی پایدار و چشمگیر به بار آورده است.
جیم کالینز در این فصل همان درسی را مطرح میکند که دارن هاردی در کتاب اثر مرکب سعی میکند به ما بدهد. در واقع فصل هشتم کتاب از خوب به عالی همان مسئله اثر مرکب را مطرح میکند. تصمیمهای کوچک مدیران در سازمان روی آینده سازمان تأثیرگذار است. هر کدام از تصمیمهای کوچک آثاری دارد که وقتی این آثار روی هم جمع شود، یک نتیجه بزرگ و مهم را رقم میزند. در صورتی که تصمیمهای کوچک در سازمان به درستی گرفته شود، چرخهای پرواز به موقع باز میشود و سازمان میتواند با امنیت به فعالیت خود ادامه دهد ولی اگر این تصمیمهای کوچک اشتباه باشد میتواند زمینه را برای نابودی سازمان فراهم کند.
فصل 9: عالی ماندن خیلی سختتر از عالی شدن است
از فصل اول تا هشتم کتاب از خوب به عالی تمرکز نویسنده روی مبحث عالی شدن است ولی در فصل نهم فرض را بر این میگذارد که یک سازمان عالی شد. بعدش باید چه کند؟ جیم کالینز بر این باور است که یک شرکت پس از عالی شدن باید تلاش کند عالی بماند. هیچ چیز ارزشمندتر و مهمتر از عالی ماندن نیست. البته خود کالینز میداند که عالی ماندن خیلی دشوار است. وی در کتاب خود مینویسد:
عالی شدن به مراتب آسانتر از عالی ماندن است.
جیم کالینز در کتاب ساختن برای ماندن تلاش میکند که رموز عالی ماندن سازمانها و کسب و کارها را بیان کند. وی آن کتاب را با هم با پژوهش چندین ساله نوشت و در نهایت به این نتیجه رسید که اگر شرکتی خواستار ماندگاری یا عالی ماندن است باید به اهداف، ارزشها و ایدئولوژی خودش پایبند بماند. وی در کتاب ساختن برای ماندن مینویسد:
موفقترین شرکتها ایدئولوژی خود را (ارزشها و اهداف) در تمام مراحل پیشرفت حفظ میکنند. شرکتهای آیندهنگر و آیندهدار، مجموعهای از اهداف را دنبال میکنند که رسیدن به سود، یکی از این اهداف است ولی قطعاً اولین هدف آنها نیست.
تعریف شرکت عالی از نگاه کتاب از خوب به عالی
حال که نکات زیادی برای تبدیل شدن به یک فرد، شخصیت، مدیر یا کارآفرین یاد گرفتیم و دانستیم که چگونه میتوان یک شرکت خوب را به یک شرکت عالی تبدیل کرد، زمان آن فرارسیده است که بفهمیم شرکت عالی از نظر جیم کالینز به چه شرکت و کسب و کاری گفته میشود؟
شرکت عالی شرکتی است که در یک بازه زمانی 15 ساله توانسته عملکرد و بازدهی بالاتری نسبت به متوسط بازار داشته باشد و حتی پس از اینکه مدیران ارشد آن کسب و کار تغییر کرده، باز هم آن بیزینس به رشد و پیشرفت خودش ادامه داده است. این شرکتهای باید عملکرد مالی خیلی خوبی داشته باشند و همواره بازدهی مالیشان چند برابر متوسط بازدهی بازار باشد. اگر بخواهیم مهمترین نکته را در مورد شرکتهای عالی بگوییم، میتوانیم به این جمله از جیم کالینز اکتفا کنیم که میگوید:
شرکتهای عالی تمام منابع خود را روی کاری متمرکز میکنند که بیشترین مهارت و توانایی را در انجام آن دارند.
بهترین ترجمه کتاب از خوب به عالی
تاکنون ترجمههای مختلفی از کتاب از خوب به عالی به بازار عرضه شده است که تقریباً تمامی این ترجمهها خوانا، رسا و مفید هستند و میتوانند مقصود و منظور نویسنده را خیلی خوب به مخاطب منتقل کنند. بر اساس برآوردها، آنالیزها و تجزیه و تحلیلهای همیار آکادمی، بهترین ترجمه این کتاب توسط خانم ناهید سپهرپور انجام و توسط انتشارات آوین به بازار عرضه شده است. عنوان کامل این ترجمه از کتاب مورد بحث «از خوب به عالی، چرا بعضی شرکتها جهش میکنند و برخی دیگر خیر.»
یادگیری مستمر؛ یکی از رمزهای اصلی عالی شدن و عالی ماندن
در صورتی که تمایل دارید به یک شخصیت عالی تبدیل شوید یا کسب و کار خودتان را به یک کسب و کار عالی تبدیل کنید، به هیچ عنوان نباید از قدرت یادگیری مستمر غافل شوید. یادگیری مستمر همواره به قدری قدرتمند است که میتواند هر انسانی را تحت تأثیر قرار دهد، دست او را بگیرد و همچون یک کودک پله پله تا قله موفقیت پیش ببرد.
همیار آکادمی به عنوان مجموعهای برای یادگیری مهارتهای جدید تلاش میکند که بذر یادگیری مستمر را در دل مخاطبان خود بکارد و به آنها کمک کند که از خوب بودن دست بکشند و رهسپار مسیر تعالی شوند. در صورتی که از این مقاله لذت بردید پیشنهاد میشود خلاصه کتاب قانون 10 برابر اثر گرنت کاردون را مطالعه کنید. آیا تاکنون کتاب از خوب به عالی را مطالعه کردهاید؟ از نظر شما چه مسائل دیگری برای عالی شدن و عالی ماندن اهمیت دارد؟ از نظر شما بهترین جمله این کتاب کدام جمله است؟ لطفاً نظرها و پیشنهادهای خود را با ما به اشتراک بگذارید.
اشتراک گذاری
آدميزاد فقط با آب و نان و هوا نيست كه زنده است. آدم به عشق آدم زنده است. من عاشق نوشتن و خواندنم؛ نوشتن و خواندنی که سایر انسانها را داناتر و تواناتر کند!